فرزاد نظافتی

ندارد آبرو

ای نگاهت منبع بی انتهای تاک ها
ای دلیل سکر بی اندازه ی ادراک ها

جذبه ات کابوس نامردان و ذکر نام تو
قوّت قلب تمام مردها, بی باک ها

دگر از ناز و ادایم خبری نیست که نیست

دگر از ناز و ادایم خبری نیست که نیست
و از آن موی بلندم اثری نیست که نیست

هر چه تو بافته بودی همه اش سوخت که سوخت
همه اش سوخت,به جز مختصری نیست که نیست

روضه خوان بر فراز منبر رفت

روضه خوان بر فراز منبر رفت

السلام علیک یا عطشان

روضه را بی مقدمه وا کرد 

السلام علیک یا عریان

با اسب به روی بدنش افتادند

با اسب به روی بدنش افتادند
با کینه ی بابا حسنش افتادند

آنقدر عسل گفت که در آخر کار
با نیزه به جانِ دهنش افتادند

شاعر:فرزاد نظافتی

تنها ترین امام زمین, مقتدای شهر

تنها ترین امام زمین, مقتدای شهر
تنها, چه میکنی؟تو کجایی؟کجای شهر؟

وقتی کسی برای تو تب هم نمی کند
دیگر نسوز این همه آقا به پای شهر

اگر چه دامنم آلوده است اما قبولم کن

اگر چه دامنم آلوده است اما قبولم کن
فقیرم,بی پناهم,بی کسم آقا قبولم کن

نه محض خاطر بی ارزشی مانند من آقا
مرا محض رضای مادرت زهرا قبولم کن

ای نگاهت منبع بی انتهای تاک ها

ای نگاهت منبع بی انتهای تاک ها 

ای دلیل سکر بی اندازه ی ادراک ها

جذبه ات کابوس نامردان و ذکر نام تو 

قوّت قلب تمام مردها,  بی باک ها

شعر مدح مولا

دارم به سر هوای زیارت اباالحسن

ای در جنون کشیده نگاهت اباالحسن

مستی من ز شرب مدام شراب توست

با من چه کرده ذکر مدامت اباالحسن

ای باعث سرور علی

ای باعث سرور علی از چه پر غمی؟

باور نمیکنم که همان بانوی منی

کشته مرا تمام نفس های پر غمت

کشته مرا عزیز دلم این قد خمت

دکمه بازگشت به بالا