محرم 1403

عشق است حسین(ع)

گر زندگی‌ام خلاصه یک دم باشد.
بگذار دمم گرم همین غم باشد

این گریه اگر مرهم هر زخم شماست
عشق است دلم اسیر ماتم باشد

یا ولی الله

حال خوش، در گرو فیض سحر داشتن است
قرب حق، لازمه اش دیده ی تر داشتن است

آی کنعانِ پر از غم شده، حق یعقوب
گاه، حدّ اقل از یار خبر داشتن است

غم حسین

غیر از غم حسین نخوردیم اگر غمی

ما را ز خاطرش نبَرَد فاطمه(س) دمی

ما بعد گریه بر غم او زنده میشویم

عالم ندیده بر خودش اینگونه ماتمی

اباعبدالله(ع)

راه تو راه نجات است اباعبدالله
روضه ات شرط حیات است اباعبدالله
سینه زن سینه کبود است به یاد بدنت
سینه اش نذر ذکات است اباعبدالله

خون گلوت

خون گلوت می چکد از نیزه ی سنان
داده چه کس شبیه تو اینگونه امتحان
تا طعن خارجی نگدازد تن مرا
ای قاری شکسته سرم سوره ای بخوان

واویلا

اگر کشتند چرا پامال کردند
تنت را زیر نیزه چال کردند
اگر کشتند چرا ذبحت نمودند
مگر عباس و اکبرت نبودند

پیکر نیزه چشیده

می سوخت زیر نور تن زخم دیده اش
تاراج گشته پیکر نیزه چشیده اش
جاری ست رود سرخ هنوز از گلوی او
رد گشته یک سپاه یکایک ز روی او

واویلا

انقدر سخت شدجداسرتو
که بلند است آه مادر تو

پیش زن ها خجالتت دادند
پیرهن نیست روی پیکر تو

وداع

گرچه کم هستند خیلی، یار اما مانده است
هر کسی که انتخابش کرده زهرا مانده است

بین طومارش زهیر و عابس و جون و حبیب..
حر که نامش هست اینجا، پس کجا جا مانده است؟

آقای من

تا قنوتَت رو به سوی یار بالا م یرود
بر دو دستت آسمان انگار بالا م یرود
پرچمت را از زمانی که در خانه زدم
برکت و نور از در و دیوار بالا میرود

عزیزالله

هر چند کهنه، پیرهنی داشتی؛ چه شد؟
گر بود پیرهن، کفنی داشتی؛ چه شد؟

ای یوسف عزیز! چه کردند گرگ‌ها؟
آخر تو “کهنه‌پیرهنی” داشتی؛ چه شد؟

عزیز زهرا(س)

هیچ حالی شبیه ِ حالت نیست
هیچ روزی شبیه روز ت نیست..!!
آبهای ِ تمام ِ عالم هم
مرهم زخم ِ سینه سوزت نیست

دکمه بازگشت به بالا