محرم

یعقوب کربلا

یعقوب کربلا چه قدر گریه میکنی

از صبح زود تا به سحر گریه میکنی

یعقوب را که غصه ی یوسف شکسته کرد

داری برای چند نفر گریه میکنی

مانده داغی عظیم بر جگرت

مانده داغی عظیم بر جگرت

عکس رأسی به نیزه در نظرت

سر بازار شام و بزم شراب

چه بلاهایی آمده به سرت!؟

در غل و زنجیر

روزی که بسته در غل و زنجیر می شدی

زخمی ترین تراوش تقدیر می شدی

 

هفت آسمان کنار تو در حال گریه بود

وقتی درون خیمه زمین گیر می شدی

دکمه بازگشت به بالا