شعر شهادت امام سجاد (ع)

در غل و زنجیر

روزی که بسته در غل و زنجیر می شدی

زخمی ترین تراوش تقدیر می شدی

 

هفت آسمان کنار تو در حال گریه بود

وقتی درون خیمه زمین گیر می شدی

مأمور صبر بودی و در ظهر کربلا

انگار از وجود خودت سیر می شدی

 

دشمن خیال کرد که تنها شدی ولی

در چشم خیس قافله تکثیر می شدی

حالا سوار ناقه ی عریان , قدم , قدم

با هر نگاه سمت حرم پیر می شدی

 مسعود یوسف پور

 

نمایش بیشتر

اشعار مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای امنیت، از سرویس reCAPTCHA Google حریم خصوصی و شرایط استفاده استفاده کنید.

دکمه بازگشت به بالا