محسن راحت حق

حیدر حلالم می کنی؟

ای امیرِ نُه فلک.. حیدر حلالم می کنی؟
من فدایت جانِ پیغمبر حلالم می کنی ؟

دیگر از این جان به کف کاری نیاید بهرِ تو
پهلوانم! فاتحِ خیبر حلالم می کنی ؟

پای حیدر سوختی

از پر و بالِ شما خون می چکد رویِ زمین
وای بر احوالِ ما خون می چکد رویِ زمین

جسمِ تو برداشتم بانو! چرا لاغر شدی؟
از دو چشمِ مرتضا خون می چکد رویِ زمین

روحِ من ،ریحانِ من

از برم بانویِ خوبیها به دریا می روی؟
کنده ای از خاک و تا عرشِ معّلا می روی؟

لحظه هایِ آخر است پنهان نکن رخسارِ خود
فارغ از دلبستگی از دارِ دنیا می روی؟

نوایِ اهل بیت

می رود تابوتِ تو بر شانه هایِ اهل بیت
بازهم محبوس شد نا و نوایِ اهل بیت

می زند بر صورتش گاهی حسین گاهی حسن
دردِ هجرانِ تو سخت ست از برایِ اهل بیت

بغض هایِ زخمى ام

صحبت از مادر که می آید هیاهو می شود
بغض هایِ زخمى ام بینِ گلو رو می شود

روضه وقتی روضه ی ناموسی است و کوچه ها
لطمه و سیلی ،نصیبِ طاقِ ابرو می شود

ذکرِ یا زهرا

عزّتی دارم مداوم از عطایِ فاطمه
دولتی پاینده دارم از دعایِ فاطمه

کی سزاوارِ غلامیِ درِ این خانه ام؟
آبروها یافتم از خاکِ پایِ فاطمه

مادر

از سرم سایه ی الطافِ خدا جمع نکن
مادر.. از رویِ سرم ،بالِ وفا جمع نکن

چادرت را بتکان و بده بر زینبِ خود
معجرِ خاکیِ خود را ز حیا جمع نکن

بانویِ غم

پرواز را بانویِ غم باور نکردم
جا ماندنم را در الم باور نکردم
من زنده ام با خاطره هایِ خوشِ تو
مرگِ تو را یک لحظه هم باور نکردم

مادر

مستحقی سر به زیرم..سر به زیری بهتراست؟
یا که در این خانه ..بی بی جان اسیری بهتراست؟

گفته اند؛در پیشِ مادر دایماً افتاده باش
در کنارِ تو یقین دارم حقیری بهتر است

زهراجان

منِ دلواپسِ افتاده ز پا را دریاب
فاطمه.. جانِ حسن شیرِخدا را دریاب

از غم و غصّه و اندوه نفس بند آمد
با نگاهی دلِ پُر آه و نوا را دریاب

قلبِ حیدر

پرواز را بانویِ غم باور نکردم
جا ماندنم را در الم باور نکردم
من زنده ام با خاطره هایِ خوشِ تو
مرگِ تو را یک لحظه هم باور نکردم

تنها شدم

یک نظر کن نازنین شاید که ماندی فاطمه
کودکانت را ببین شاید که ماندی فاطمه

زینبت پاییزی است و زردتر از برگ ها
یک نگاهش کن همین شاید که ماندی فاطمه

دکمه بازگشت به بالا