اِی به دردم دَوا ابوفاضل
ماهِ مشکل گشا ابوفاضل
السلامُ عَلَی الحسینِ غریب
السلامُ عَـلـیٰ ابوفاضل
اِی به دردم دَوا ابوفاضل
ماهِ مشکل گشا ابوفاضل
السلامُ عَلَی الحسینِ غریب
السلامُ عَـلـیٰ ابوفاضل
دستم عُمریست دخیل عَلَم عبّـــــاس است
دلم عُمریست مقیم حرم عبّـــــاس است
همه ی حاجتم این است که صیدش بشوم
دام اگر حلقه ی گیسوی خَم عبّـــــاس است
ای بزرگ خاندان آبها
آشنای مهربان آبها
در مقام شامخ سقائیات
بند می آید زبان آبها
روزی شعر من امشب دو برابر شده است
چون که سرگرم نگاه دو برادر شده است
چون که بانوی کلابیه پسر آورده
چشم وا کن, پدر خاک قمر آورده
در طریق عشق بازی امن و آسایش خطاست
با بلای عشق عاشق سینه چاک و مبتلاست
مست مستم من الا یا ایها الساقی بیا
یک دو جرعه باز می نوشم می باقی بیا
جمعمان جمع که تا نقش خیالی بزنیم
کوچه باغی برویم و پر و بالی بزنیم
پای حافظ مِی ای از شعر زلالی بزنیم
جمعمان جمع بیایید که فالی بزنیم
نمک چشم تو دریای طلب می طلبد
وصف لعل دهنت باغ رطب می طلبد
از غباری که نشسته به لب پر ترکم
می شود گفت قدمهای تو لب می طلبد
غوغا در سما ! عالم عوض شده
بالِ پریدنم که نه حالم عوض شده
بر دامان اُمِ بَنین عباس پا شده
خداهم انگار درخیالم عوض شده
در طریق عشق بازی امن و آسایش خطاست
با بلای عشق عاشق سینه چاک و مبتلاست
مست مستم من الا یا ایها الساقی بیا
یک دو جرعه باز می نوشم می باقی بیا
عشق تکرار آدم و حواست
سیب ممنوعه بهشت خداست
عشق یک واژه جدیدی نیست
ماجرایِ قدیمی دنیاست
از بس نوشته اند جمالت منور است
رویت سزای گفتن الله اکبر است
ای حمزه ی رسول گرامی کربلا
محو تو سید الشهدای پیمبر است
مرید معرفتت گشته اند ارض و سما
دلیل مستی افلاکیان ز ساغر تو
به روز حشر که دستت کند شفاعت خلق
چقدر فخر نماید به تو برادر تو