مهدی رحیمی زمستان

یا سید الکریم

از امام مجتبی داری تو نیمی بیشتر
پس اگر عبدالعظیم,عبدالکریمی بیشتر

ای سفیر حضرت هادی برای جامعه
برده ای از «جامعه» سهم عظیمی بیشتر

امام رضا

هم شدی یاور امام رضا
هم شدی خواهر امام رضا

شأنت این گشته است که هستی
دختر مادر امام رضا

به پایان نبوت آخرین از راه می آید
برآغاز امامت اولین از راه می آید

به رحمت پا به روی خاک دارد آفتابی که
به شوکت آسمان را کرده زین از راه می آید

یک نفر پشت در

نقشه ی قتل علی بعد از نبی تنظیم شد
با جسارت های قُنفذ این سند ترسیم شد

محسنیه شد میان شیعه,در این روزها؛
از مقام روح و از تأثیر آن تکریم شد

گلدسته

حسن شدی که کریمان فقط دوتا باشند
دوتا کریم در عالم برای ما باشند

حسن شدی که اگر از بقیع برگشتند
کبوتران همه راهی سامرا باشند

این خیل مشغول عزا

دارم غریب و آشنا را می شمارم
این خیل مشغول عزا را می شمارم

هی خواب می بینم پیاده در طریقش
درجاده دارم تیرها را می شمارم

طیِّ طریق

اولین مرحله این است فقط رو بزنی
پی یک مهر به این سو و به آن سو بزنی

دومین مرحله این است که خود را بِبَری
مُهر با اصل برابر شده بر او بزنی

خدا صبرش دهد این نیمه جان را

پدر هرجا که بودی یا نبودی مثل هم بودیم
به صورت در سپیدی در کبودی مثل هم بودیم

تو از بالای نی من از فراز ناقه افتادم
صعودش جای خود در هر فرودی مثل هم بودیم

از غم تو گریه میکنیم

مثل نماز, مثل دعا, صبح و ظهر و شام
ارباب را زدیم صدا صبح و ظهر و شام

ما لطف کرده ایم به خود بین روضه ها
ارباب لطف کرده به ما صبح و ظهر و شام

زینب اگر نبود

در گیر و دار قائله زینب اگر نبود
شلاق بود و سلسله زینب اگر نبود

میداد زجر٬ زجر دو چندان رقیه را
آن شب میان قافله زینب اگر نبود

یا سید الساجدین (ع)

یک کم از اشک تو در میزان دریا کم نبود
پیش غم های تو غم های دو عالم غم نبود

هر که از تو مستقیماً روضه ات را می شنید
بس که درهَم می شد٬ اصلاً چند روز آدم نبود

ماه در گودال

آه افتاد ماه در گودال
ماه افتاد آه در گودال

عمه با نیزه های دور تنت
ساخت یک بارگاه در گودال

دکمه بازگشت به بالا