علی که خٓلق کند,جبر و اختیار یکی ست
مُخیّریم ولی,اختیار دار یکی ست
برای آنکه غرض مستی است از نامش
عشاء نشئگی و مغرب خمار یکی ست
علی که خٓلق کند,جبر و اختیار یکی ست
مُخیّریم ولی,اختیار دار یکی ست
برای آنکه غرض مستی است از نامش
عشاء نشئگی و مغرب خمار یکی ست
سیرتش نه درحقیقت صورت دنیایی اش
ماه را شرمنده ی خود می کند زیبایی اش
می چکد نهج البلاغه ازلب پایینی اش
می چکد آیات قرآن از لب بالایی اش
گرچه به ظاهر از امامت یک پسر کشتند
یک سوم سادات را در پشت در کشتند
هم که پدر را پیش چشمان پسر بردند
هم که پسر را پیش چشمان پدر کشتند
حسن شدی که غریبی همیشه ناب بماند
رد دو دست ابالفضل روی آب بماند
حسن شدی که سوال غریب کیست در عالم
میان کوچه و گودال بی جواب بماند
جنگ با زهر چونکه تن به تن است
اثرش مستقیم بر بدن است
زهر در واقع اولین اثرش؛
روی هر فرد, خشکی دهن است
آنگونه که حاجی ست در احرام پیاده
من هم شده ام سوی تو اعزام پیاده
طوفانم و می آیم و در حلقه ی عشاق
بر خویش سوارم ولی از نام پیاده
والا علی اکبر
زیبا علی غوغا علی رعنا علی اکبر
باد موافق را
با گیسویش انداخته ازپا علی اکبر
تمام زاویه ها را کشیده ای قائم
آهای سرو قدِ سرترین ! سرت سالم
غزال ” اُم ولد ” نور چشم های جواد
پدر بزرگ شب قدر – حضرت قائم –
باید اینجا حرم درست کنند
چارتا مثل هم درست کنند
با امام حسن ع سزاوار است
چند باب الکرم درست کنند
پایش امضا زدند خیلی زود
نامه را تا زدند خیلی زود
نامه را تا نکرده در واقع
کوفیان جا زدند خیلی زود
کمان باز شد / فراتر ز حد توانباز شد
چنانکه حسین / پس از ضربه تیر جانباز شد
ببین روضه را / گلو تیر خورد و دهان باز شد
به خون علی / سر بغض هفت آسمان باز شد
چو شهر علم بنا گشت در علی بشود
بدا به حال آن کسی که بر علی بشود
غدیر! صحنه اوج ولایت است ببین
پیامبر آمده از هر نظر علی بشود