باچه توجیهی مداد از هم نریخت؟
هرقدر توضیح داد از هم نریخت
با وجودی که گذشت از جسم تو
ازچه خاک و ابر و باد ازهم نریخت؟؟؟
باچه توجیهی مداد از هم نریخت؟
هرقدر توضیح داد از هم نریخت
با وجودی که گذشت از جسم تو
ازچه خاک و ابر و باد ازهم نریخت؟؟؟
پس غریبی دروطن تکرار شد
شمع بودن سوختن تکرار شد
یک حسین تشنه در هنگام زهر
بعد از آن صدها حسن تکرار شد
درحقیقت رنگ غم تغییرکرد
آخرین انگور هم تغییرکرد
درمیان چشم انگور سیاه
جای آب و جای سم تغییرکرد
چه فکری می کنی ای تیر آیا قد اصغر را نمی بینی ؟
/ مگر بر آستان خیمه مادر را نمی بینی؟ /
که خود را می کشیاینقدر با شدت/
که دقت کرده ای اینگونه با دقت/
از شب میلاد تو اینگونه حاصل می شود
ماه روز اول ذی القعده کامل می شود
بارها سر در میارد از شب میلاد تو
تا که جبرائیل ازخورشید غافل می شود
یک نفربر گرد مولا با سپر چرخیده بود
بهتراست اینکه بگویم با پسر چرخیده بود
سرنوشت شیعه را جور دگر می زد رقم
در به سمت داخل کوچه اگر چرخیده بود
پرواز در دوبال کبوتر دو بخش شد
یک بخش داشت با لگدی در دو بخش شد
یک بخش داشت یاس که در خانه ی علی
تا پشت در نیامده پر…پر…دو بخش شد
شب بود و می رفتند مادررابشویند
با اشک ها جان پیمبر را بشویند
شب بود و گیسوی سپیدش راندیدند
با اینکه باید ابتدا سر را بشویند
خانه های قدیم را دیدی همچنان که درش بزرگتر است
گر که میخی به داخل در خورد این سر از آن سرش بزرگتر است
حال بنشین خودت حساب بکن لگد و تازیانه و اینکه
پشت در مادری است که قطعا درب از پیکرش بزرگتر است
تنها نه در حریم تو باب المرادنیست
باب الرضای شرقی و باب الجواد نیست
هم سطح هم شدند ضریح و مناره ها
چونکه به ارتفاع زمین اعتماد نیست
کسی که کودکی اش راس ساعت سر بود
رسیده بود به حرفی که حرف آخر بود
تمام خاطره ی کودکی این آقا
پر از حضور غریب گلو و خنجر بود