گره به کار فتاده , گره گشاى همه
صدات می زنم اى ” اسمه دوا ” ى همه
اگر غلام تو هستند من غلام همه
اگر گداى تو هستند من گداى همه
گره به کار فتاده , گره گشاى همه
صدات می زنم اى ” اسمه دوا ” ى همه
اگر غلام تو هستند من غلام همه
اگر گداى تو هستند من گداى همه
تیغ تو علی نبود اگر کج
می رفت دلم به هر سفر کج
شد فتح دلم به ذوالفقارت
بگرفت کجی ره دگر کج
آنکسی که شراب مینوشاند , به شما در الست من بودم
اولین باده خور خود ساقی است , اولین مرد مست من بودم
در ازل نور او که شد پیدا , تا صدا زد: که این منم لیلا
اولین عاشقی که پیمان با , لب پیمانه بست من بودم
ساقی به پیاله باده کم می ریزی
این میکده را چرا به هم می ریزی؟!
از گردش ساغرت شکایت دارم
آسوده بریز! بنده عادت دارم