وحید عظیم پور

یا مظلوم

من غیورم به خدا ناله به ذلت نکشیدم
پسرم ذبح شد از حرمله منت نکشیدم

سر اولاد مرا در بغلم زنده بریدند
من ولی رو به خدا دم به شکایت نکشیدم

عمو حسین(ع)

زل میزنم فقط وسط کربلا به تو
یعنی پناه میبرم از هر بلا به تو

وقتی من از توئم دگر از من خبر نگیر
از من که هیچ فاصله ای نیست تا به تو

خسته از دست بازی دنیا

خسته از دست بازی دنیا
خسته از هر چه بود و هرچه که هست
بچه لات محل گرفت وضو
شست از هر چه اهل دنیا دست

زلف تو

زلف تو در چنگ پیچ و تاب نیافتد
موی سفید تو در خضاب نیافتد

راه نبندند بر تو مردم کوفه
پرده نشینت در اضطراب نیافتد

گر بیافتد ره مجنون به شبستان نجف

گر بیافتد ره مجنون به شبستان نجف
میزند هوی کشان سر به بیابان نجف

عزت آن است شوی خاک کف پای پدر
کربلا رفته در این حال به قربان نجف

نبی ولی علی و علی وصی نبی

شدیم خاک قدوم دو سید عربی
نبی ولی علی و علی وصی نبی

وصی علی‌ست علی آن که در مبیت نبی
پیمبرانه به دیدار صبح رفته شبی

برگرد ای مسیحا

با اینکه گفتم از عشق ، از عشق بی نصیبم
از آشنام گفتم ، اما خودم غریبم

عشق حسین من را تنها نمیگذارد
در بین نخلها هم سرمست عطر سیبم

آه

آه یک واژه‌ی پر از درد است
که به دنبال ناله می‌آید
گاه روی زبان مردی پیر
گاه از یک سه ساله می‌آید

مانند شمع بر سر جسمت گداختم

مانند شمع بر سر جسمت گداختم
این جنگ برده بر سپه خویش باختم

بر یک سری فرار از اینجا چه راحت است
تو جان سپرده ای و علی پر جراحت است

دارد تمام میشود

دارد تمام میشود این فصل دلبری
ای یار از قصور من ای کاش بگذری

مهمان بی حیای خودت را حلال کن
حالا که سفره جمع شد این شام آخری

ماه دلبری

دارد تمام میشود این ماه دلبری
ای یار از قصور من ای کاش بگذری

مهمان بی حیای خودت را حلال کن
حالا که سفره جمع شد این شام آخری

به عشق علی(ع)

پدرم آدم شریفی بود
یا علی از لبش نمی افتاد
چون که تاب و تب علی را داشت
هیچ موقع تبش نمی افتاد

دکمه بازگشت به بالا