ای جانِ جانِ جانِ جان , کز جانِ جانان جان تری
وی نیکِ نیکِ نیک ها , کز نیک ها نیکوتری
کارت دمادم دلبری , از دلبران دل می بری
جان میدهی دل می بری , از دلبران با دلبری
ای جانِ جانِ جانِ جان , کز جانِ جانان جان تری
وی نیکِ نیکِ نیک ها , کز نیک ها نیکوتری
کارت دمادم دلبری , از دلبران دل می بری
جان میدهی دل می بری , از دلبران با دلبری
جانم به فدای تیغ چون رعد حسن(ع)
به به بنویسید فقط بعد حسن(ع)
پیچیده ترین خیال ما جَعدِ حسن(ع) «۱»
الکن تر از آنیم که گوییم ز دوست
وقتی که خود خدا ثناگستر اوست
به نام عشق به نام خدا به نام حسن
به نام نامی مولا که شد امام حسن
شب ولادت او ماه مهمانی شد
خود خداست دَمِ در به احترام حسن
باز هم اهل ولا باده ی مستانه زدند
لب خود را به لب ساغر و پیمانه زدند
دوش دیدم که ملائک در میخانه زدند
صحن دل دیوانه ام از شور تو غوغاست
دیوانگی ام در دل و در چهره هویداست
من مستم و مستی من از عطر لطیفت
این مستی و مِی خوارگی از لطف تو آقاست
حرف دل باز زاشک قلمم جاری شد
ساقی آمد ز ره و موسم میخواری شد
همه بتها به سجود بت من افتادند
تاازآن چهره ناز پرده برداری شد
دست های کریم تو فهماند
که سخاوت به مال و ثروت نیست
در تواریخ مثل تو هرگز
هیچ کس صاحب کرامت نیست
سلام ای کریم ابن اصل کرم
سلام ای علی زاده آقا تبار
سلامٌ علیکم حسن جان من
و رحمت به تو حضرت سفره دار
میان ارض و سما بزم شادی و شور است
به روی دست نبی آیه هایی از نور است
بغل گرفته نبی سبط اکبر خود را
و ان یکاد بخوان, چشم ابتران شور است
بر ماه شب نیمه ی این میکده سوگند
مثل تو ندیده است کسی کودک دلبند
خورده دلم از صبح همان روز نخستین
با مهر تو ای دست گل فاطمه پیوند
ازروز ازل مست می نوکری ام من
دلداده ی این طایفه ی دلبری ام من
ای ساقی کوثر بده پیمانه به دستم
هرقدر بریزی به خدا مشتری ام من
چون قطره ای که بر دل دریا نمی رسید
ما خرجمان به فرصت سودا نمی رسید
بیچاره می شدیم به جان خودش قسم
آقا اگر به داد دل ما نمی رسید