شعر ولادت حضرت عباس (ع)

شیر ام البنین حلالت باد

آب شرمنده ی لبت عباس

تشنگی مُرد از خجالت تو

مردومردانگی برای ابد

رفت زیربلیط غیرت تو

خورشید نیزه ها

بایدحسین دم بزند از فضائلت

وقتیحسینی است تمام خصائلت 

تعبیرهایما همه محدود و نارساست

در شرحبیکرانی اوصاف کاملت 

قمر در آسمان

 

قمر در آسمان کامل قشنگ است 

دو چشم خسته ی سائل قشنگ است

شنیدم پهلوانی گفت الحق 

علم دست ابو فاضل قشنگ است

حیدر سپاه حسین

بهانهشدکه دوباره گدای تو بشویم

خداکندکه همیشه برای تو بشویم

تمامهستی خود را دهیم جادارد

کهزائر حرم باصفای تو بشویم

دریای عشق

 

دریای عشق همدم ساحل نمی شود

بینقل یار گرمی محفل نمی شود

بی دل شدن طریقه ی عشاق کربلاست

هر آدمی که عاشق و بی دل نمی شود

قمرانه

 

حیدرامشب دوباره بابا شد

طفلی آمد و زود آقا شد

مادریبا ادب پسر آورد

خوش به حال دل گداها شد

کنج هدف

 

باز انگار جهان حادثه در سر دارد

شهر یثرب سبدی یاس معطر دارد

جبرئیل است که تکبیر مکرر دارد

کودکی آمده که هیبت حیدر دارد

حیدر سپاه حسین

بهانه شدکه دوباره گدای تو بشویم

خداکند که همیشه برای تو بشویم

تمام هستی خود را دهیم جادارد

که زائر حرم باصفای تو بشویم

رحم الله عمی العباس

 

مردی از جنس عشق ,جنس بلور

مردی از تیره ازسلاله ی نور

 

مردی از جنس خاکعاشورا

تک سوار قصیده هایوفا

 

ماه قبیله

رسید ماه قبلیه ز هر چه بالادست

نگاه ها همه حیران به رویش افتادست

عزیز مصر بداند جمال زیبا را

خدا ز مبدأ خلقت فقط به او دادست

شیرمرد حماسه ها

شیرمرد حماسه ها آمد

مهر و مهتاب کربلا آمد

درد داری بیا دوا آمد

یاور شاه باوفا آمد

قبله ی عشق

از درد نگوئید که درمان آمد

سردار سپاهیان قرآن آمد

بیهوده در خانه ی بیگانه نزن

با ما سخن از شمعیُّ و پروانه نزن

دکمه بازگشت به بالا