نشستهام بنویسم گدا نمیخواهی؟
میان خانهی خود بینوا نمیخواهی؟
نشستهام بنویسم کریم یعنی تو
کریمزاده تو حاجت روا نمی خواهی
نشستهام بنویسم گدا نمیخواهی؟
میان خانهی خود بینوا نمیخواهی؟
نشستهام بنویسم کریم یعنی تو
کریمزاده تو حاجت روا نمی خواهی
نوشت اول شعرش به نام حضرت عشق
و باز میکند امشب زبان به مدحت عشق
کسی که شعر خودش را نگفته میداند
که هست از برکات وجود و رحمت عشق
اگرچه قافیه ی شعر دست و پا گیر است
و باز میکند امشب زبان به مدحت عشق
کسی که شعر خودش را نگفته میداند
که هست از برکات وجود و رحمت عشق
یکباره دلم ریخت زحُسن تو و گرنه
می رفت فنا بی نظرتو به ثمر,نه
هرکس به تو دلداده فقط سود گرفته
دل باخت به عشق تو ولی کرد ضرر?نه!!
حاتم از یک تار مویت خلق شد , ابن الرّضا
کل عالم ز آبرویت خلق شد , ابن الرّضا
صد بهشت از عطر و بویت خلق شد ابن الرّضا
ماه ,از اکسیر رویت خلق شد ابن الرّضا
ای آمد و رفت دل ما سمت تو رایج
ما حاجت محضیم و شما باب حوائج
ما آمده ایم از کرمت بال بگیریم
این قصه ی دل را همه دنبال بگیریم
مینویسم سر خط نام خداوندِ رضا
شعر امروز بپرداز به لبخند رضا
آنکه با آمدنش آمده محشر چه کسی ست؟
از تو در آل نبی با برکت تر چه کسی ست؟
شعری برای ماه رجب دست و پا کنید
دل را پر از ترنُّم ِ یا ربَّنا کنید
آئینه وار خوبیُّ و بد را جدا کنید
توشه برای روز مبادا سَوا کنید
باده را تاآخرش سر می کشم
آسمانی میشوم پر می کشم
همچو مِی میخواستم یک دل شوم
با اجازه, گرشود, دعبل شوم
نهمین نوح رسیده است شود سرور شهر
با همین عمر کمش سایه شود بر سر شهر
نهمین نور دمیده است زمین بی تاب است
پسر حضرت ارباب خودش ارباب است
از عرش ندا آمده أین الرَّجبیُّون
پیغام خدا آمده أین الرَّجبیُّون
شفّافیِّ آئینه ی این سینه خدائیست
مصراع به مصراع من اینبار رضائیست
بر آن شدیم باز که دلبر بیاوریم
در آسمان, ستاره ی دیگر بیاوریم
باید دوباره نخل ولا را ثمر دهیم
یعنی به باغ عشق صنوبر بیاوریم