وقتی که میلادت مُقارِن با پیمبر شد
یعنی که بخت و طالع ات زیبا مقدر شد
خوش آمدی ای گلشنِ زیبا نگارِ ما
دنیا ز نورِ تو و جَدِ تو منوّر شد
وقتی که میلادت مُقارِن با پیمبر شد
یعنی که بخت و طالع ات زیبا مقدر شد
خوش آمدی ای گلشنِ زیبا نگارِ ما
دنیا ز نورِ تو و جَدِ تو منوّر شد
از قضا ما را خدا از اهل ایمان می نویسد
ما أطیعوالله می دانیم ، قرآن می نویسد
قُل تَعالَو نَدعُ می خوانیم ، ثابت می کند ما
مومنِ عشقیم ، آری آلِ عمران می نویسد
آن صبح رو که مطلع شعرم جبین اوست
موسی به دین اوست و عیسی به دین اوست
هر حلقه حلقه حلقه ی آن گیسوی شبش
آورده است سلسله ای را به مذهبش
امروز نوشتند کبوتر شدنم را
پرواز کنان راهی دلبر شدنم را
چشمان من از شوق مهیای شراب است
مدیون توام لذت ساغر شدنم را
به جلوه ای بشِکن اقتدار کاهن را
بهم بریز از آغاز خود مدائن را
به نام نامی تو ساوه خشک شد دهنش
که دیده است به خال لبت، قرائن را
صدق درگفتارتو کامل نمایان میشود
اهل بدعت ازکلام تو هراسان میشود
مکتبی تأسیس کردی بر مدار مصطفی
دین احمد جان گرفته مثل باران می شود
دلم به غیر شما با کسی موافق نیست
گلی به عطر خوش پیچک و شقایق نیست
به دست آتش دوزخ همیشه در بند است
به نام نامی تو هرکسی که عاشق نیست
سحر مکه صفای دگری پیدا کرد
ناله سوخته دلها, اثری پیدا کرد
کعبه میخواست که دل را ز بتان پاک کند
دید فرزند خلیل و جگری پیدا کرد
رساندهام به حضور تو قلب عاشق را
دل رها شده از محنت خلایق را
دلی که پر زده تا آستان احسانت
که غرق نور اجابت کنی دقایق را
منبرت کرسی فقه همه عالم شد
فاصله تا به خدا با سخنانت کم شد
خوار جهل از تو و فیض تو گل مریم شد
هر که پامنبری ات شد به خدا ادم شد
هرکس گرفته غیر تو ماوای دیگر
خیری ندیده از گداییهای دیگر
من روزی ام را از تو بی منت گرفتم
منت فراوان است درهرجای دیگر
دو تا ساقی, دو تا باده, دو تا مینو, دو تا ساغر
دو تا تاک پر از انگور و سر در خمره, خم پرور
یکی شان صادق و آن دیگری گردیده پیغمبر
اگر مستم, اگر هوشیار
آگر خوابم, اگر بیدار
اسیرم در کمند جعفر صادق
کمند احمد مختار