شعر ولادت حضرت معصومه (س)

شفیعه ی فردا

سفره دار قدیمی دنیا

ای کریم شفیعه ی فردا 

گنبدت را نگاه می کرم

خوش به حال پر کبوترها 

حریم دل

علـــّامه ی مُخدّره ی عالم وجود

چشمش به روی دست رئوف حرم گشود

مهتاب سر گذاشته بر دوش آفتاب

عاشق گرفته خانه در آغوش عشق ناب

کریمه

ما اهل تمنــّای عروجیم و به اوجیم

دریای شما بوده که دلداده ی موجیم

عمریست ملقــّب به غلامیِّ نگاریم

ما شیفته ی گفتن از این ایل و تباریم

توضیح المسائل

از شب میلاد تو اینگونه حاصل می شود

ماه روز اول ذی القعده کامل می شود 

بارها سر در میارد از شب میلاد تو

تا که جبرائیل ازخورشید غافل می شود 

دلم سه شنبه

دلم سه شنبه شبی باز راهی قم شد 

کنار درب حرم, بین زائران گم شد 

نگاه چشم ترم تا به گنبدت افتاد

باره شیفته ی رنگ زرد گندم شد 

دختر موسی

سائل لطف نوشتند بنی آدم را

 سر ِ این سفره نشاندند همه عالم را

 صبح فردا عجبی نیست اگر بنشانند

 یک طرف آسیه و یک طرفت مریم را

زینب امام رضا

لحظه ها لحظه های رویایی

چشمها چشمه های دریایی

ابرهای بهار میبارد

قلب های پُر خروش و شیدایی

حریم عاطفه ها

اینجا حریم عاطفه ها گم نمی شود

هرگز به حب و بغض تفاهم نمی شود

اینجا حریم دوستیِ آل احمداست

حبّ علی بدون تنعّم نمی شود

شرح کوثر و کساء

صاعقه آسا به خدا می رسیم

به شرح کوثر و کساء می رسیم

همدم خورشید نفس می زنیم

با تو به مشهدالرّضا می رسیم

پا به پای عشق

دست مرا گرفت وبه دست قلم گذاشت

حسی که باز پای مرا درحرم گذاشت

حسی که اشکوار به چشمم قدم گذاشت

تا ((اشفعی لنا))به لبم دم به دم گذاشت


هوای دیدن خورشید

 

هوای دیدن خورشید درسرم افتاد

که ناگهان به دلم جذبه ی حرم افتاد

کسی میان دلم ((اشفعی لنا ))میخواند

کسی که خاک ترین بودو از طلا میخواند


شهید ولایت

 آمدی و بهشت را با خود

به دل این کویر آوردی

کوثرانه قدم زدی در شهر

خیرهای کثیر آوردی

دکمه بازگشت به بالا