شعر ولادت حضرت رقيه (س)

باب حوائج

زمین دوباره پُر از آیه های کوثر بود

تمام شهرپُر از بوی عود و عنبر بود

به نازمقدم یاسی به عطر دلکش سیب

تمام پهنه ی ارض و سما معطر بود

سوره ی کوثر

داشت آنروز زمین قصه ای از سر میخواند

قصه ی دیگری از یاس معطر می خواند

رخ مولود چنان با رخ مادر میخواند

که پدرزیر لبی سوره ی کوثر میخواند

کرامات عشق

دوره ی غربت دلم سر شد

آسمان وزمین منور شد

حال و روزخراب دیروزم

با کرامات عشق بهتر شد

شرح والیل و قدر قرآن

دامن شب ستاره باران است

جلوه‌ای از خدا نمایان است

کودکی آمده که گیسویش

شرح والیل و قدر قرآن است

نیلوفر عفاف

این کیست که بهشت شده رو نمای او

قصری هزار آینه شد سرسرای او 

آمیخته به عصمت و توحید و معرفت

زرّینه خشت محکم اول بنای او 

آیه های بهشت

 پریوشیکه غزل خوان مهربانی هاست

 سهساله دخترک خانواده ی زهراست

 

 شبولادت او روز مرگ نومیدی

 شروعلحظه ی تحویل سال خورشیدی

خنده ی زهرا

 

دلم برای تپیدن بهانه ای می خواست

برای پوچ نبودن نشانه ای می خواست

کبوتری شده بود, آشیانه ای می خواست

و دانه از کرم نازدانه ای می خواست

ساحل آرام

سلام ساحل آرام موج های نگاه

دوباره اشک به دامانتان گرفتهپناه

سلام کودک والا مقام ثارالله

بیار کودک دلهای خسته را در راه

میلاد عشق

 

پیاله پیاله غزل میزنم

شکر, جام باده, عسل میزنم

سخن از شباهت به زهرا شده

که از یک سه ساله مَثُل میزنم

بسم الله نور

 

اری برای گفتن این شعر لازمست

برهم زند قوعد خود را عرض مست

هرواژه آمدوسرجای خودش نشست

امشب برای گفتن از او ذکر لازمست

جمال فاطمی

ای ز سر تا پا همه زهرا صفات

بادبانی تو به کشتی نجات

تار تار گیسویت حبل المتین

می بری دل از امیرالمومنین

نجیبه ی پدر

مطاف کعبه فقط چادر سیاه تو بود

پر ملائکه عرش , فرش راه تو بود

کنار جلوه ی نوری تو دو صد خورشید

همیشه منتظر لحظه ی پگاه تو بود

دکمه بازگشت به بالا