شعر ولادت حضرت علی اكبر (ع)

کـوی عشق

کسی که شُغل او گوهرشناسی ست
مُسلّـط تر به انگـشـــترشـناسی ست
به گُمـنامان کـوی عشق سوگنـد
گدا اینجا بَری از سرشناسی ست

نور عالمین آمد

سر خوشم باز در هوای علی
در هوای پر از خدای علی
قلم آورده ام که بنویسم
چند خطی فقط برای علی

دلارام حسین

ای شمیم زلف تو بوی بهشت
زادهء لیلا و پیغمبر سرشت

ای تو را لیلا شده مجنون علی
در طواف قامتت گردون علی

سخن عشق

دل من با سر زلف تو منافات نداشت
داستان سخن عشق خرافات نداشت
دل عاصی که زگیسو گله می کرد مدام
این همه ازنظر دوست مکافات نداشت

خنده ی پیمبری

قُنداقه را حسین گرفت و ‌نگاه کرد
اینگونه آفتاب تبسم به ماه کرد

با خنده ی پیمبری اش از همان نخست
حال حسین را علی اش رو به راه کرد

شبه پیمبر

دل می برد ز جمله ی هستی نگاه تو
صدها ستاره واله ی رخسار ماه تو
لیلای عالمی شده مجنون راه تو
کعبه رهین هیبت چشم سیاه تو

حضرت عشق

فصل گل گشت و نسیم از دل صحرا آمد
عرش گل ریز که دلداده ی زهرا آمد
شب عید است و به دل مژده ز بالا آمد
خیز مجنون که ترا حضرت لیلا آمد

شاه شمشاد قدان

در شباهت به نظر نفسِ پیمبر شده است
بی جهت نیست که اسمش علی اکبر شده ست

چه بگویم من از آن ذات که ممسوسِ خداست
اکبر است و صفت اکبر, مخصوصِ خداست

یا علی اکبر

خدا ز باغ نبی میوه نوبر آورده
دوباره چشمه ی نوری منور آورده

نخواست تشنه بماند گلوی خشک غزل
قلم پیاله ای از واژه ی “تر” آورده

حیدر لیلا

وقتی که طبع من بدمد سورشعر را

در واژ ه ها به عشق تومحشر شود به پا

تا اینکه جایی از غزلت جایشان شود

هر واژه ای به سمت خدا دست بر دعا

شعر مدح و ولادت حضرت علی اکبر (ع)

سحر آمد کبوتریم همه
اکثراً ناز میخریم همه
عاشقی دردسر کشیدن داشت
غالباً ما گِران سَریم همه

شعر مدح و ولادت حضرت علی اکبر (ع)

عشقت میان سینه‌ی من پا گرفته
شکر خدا که چشم تو ما را گرفته

دریاب دل‌ها را تو با گوشه‌نگاهی
حالا که کار عاشقی بالا گرفته

دکمه بازگشت به بالا