شعر ولادت حضرت زينب (س)

به مناسبت ولادت عمه سادات

خوبان روزگار مسلمان زینبند

دیوانه حسین و پریشان زینبند

آنان که خاک را به نظر کیمیا کنند

حتما کنیز و پیر غلامان زینبند

حضرت زینب سلام الله علیه

با خبر کرد نسیمی همه ی دنیا را

 متلاطم شده دیدند دل دریا را

گل سرخی که می از قطره ی شبنم می زد

مست می کرد ز بوی نفسش صحرا را

فاطمه زهرای مجسم

وقتی که تو را  عرش معظم آورد
یک فاطمه زهرای مجسم آورد

قنداق تو را که آسمان می بوسید
جبریل به گریه های نم نم آورد

پرده ی گهواره

نسیم؛ پرده ی گهواره را تکان می داد

برای عرض ارادت خودی نشان می داد

ستاره های درخشان خوشه ی پروین

کنار پنجره مبهوت کودکی شیرین

وقت نزول

وقت نزول رحمت حق از سحاب شد

یعنی که جام دیده ی ما پُر شراب شد

مستی ما به رتبه ی اعلی رسیده است

آنگونه که دل همه ی ما خراب شد

السلام ای ملیکه ی دنیا

السلام ای ملیکه ی دنیا

السلام ای شفیعه ی عقبی

 السلام ای زلال تر از اشک

السلام ای مطهر والا

آن قدر عاشقیم

آن قدر عاشقیم که املا نمی شود

مستی ما که در قلمی جا نمی شود

 

زلف مرا به پنجره های ضریح عشق

طوری گره زدند , دگر وا نمی شود

 

تویی که شهره شهری

تویی که شهره شهری به عشق ورزیدن

تویی که منتخب هستی به نیزه سر دیدن

بگو برای من از خاطرات خود بانو

کنار مقتل عشق و گلو و بوسیدن

هر بانویی که زینب کبری نمی شود

وقت نزول رحمت حق از سحاب شد

یعنی که جام دیده ی ما پُر شراب شد

مستی ما به رتبه ی اعلی رسیده است

آنگونه که دل همه ی ما خراب شد

خالق ز نـور آل علی کوکب آفـرید

خالق ز نـور آل علی کوکب آفـرید

با یُمن آل فاطمه روز و شب آفرید

روز ازل «اَلَسـتُ بِرَبّک» چـوگفـت حق

«قالوا بَلی»شنید و سپس منصب آفرید

شیرزاد

امشب سپهر عصمت,ماه منیر زاد

زهرا برای شیر خداوند, شیرزاد

بر سید و امام شهیدان سفیر زاد

تخت خطابه ملک سخن را امیرزاد

دکمه بازگشت به بالا