شعر ولادت پيامبر اكرم (ص)

نبی مکرم

می بنوش از پیاله‌ی توحید
سجده‌ای کن حواله‌ی توحید
می‌رسد از سلاله‌ی توحید
آنکه در عرش احمدش خوانند
در زمین هم محمدش خوانند

آفتاب حیات

آمد و با نسیم امدنش
خاک تیره ستاره کاری شد
و هوای گرفته ی مکه
از نفس های او بهاری شد

رحمت حق

حق رسیده است بگوئید که باطل برود
علم آمد که همی زاهد جاهل برود

وحدت از بارقه اش, جلوه ی دیگر دارد
آمد او تفرقه از بین قبایل برود

مقام نبی

به نام قبله شاه نجف, به نام نبی
منم غلام علی و منم غلام نبی
علی و فاطمه, داماد و دخترش هستند
چه بیش ازین بنویسیم از مقام نبی

یا رحمه للعالمین

از کتاب وصف تو یک حرف هر کس خوانده باشد
از سر حیرت دهانش چون حرا وا مانده باشد

هر کسی از سجده بر نورت تمرد کرد, رد شد
عدل حق است این که شیطان را ز عرشش رانده باشد

زیباترین ذکر

آغاز کردم عشق را با «یامحمد»
زیباترین ذکر است برلبها محمد

خاتم شدن برانبیا..ثابت نموده
دردانه ی هستی بود تنها محمد

فرزند خلیل

سحر مکه صفای دگری پیدا کرد
ناله سوخته دل‌ها, اثری پیدا کرد
کعبه می‌خواست که دل را ز بتان پاک کند
دید فرزند خلیل و جگری پیدا کرد

مکارم الاخلاق

لبت شکفت جهان زشت بود و زیبا شد
تمام آنچه خدا داشت در تو پیدا شد

نگاه آمنه بود و تو بودی و باران
نگاه کردی و عشق آن دقیقه معنا شد

میلاد نبی

ازاین مولود فرُّخ پی هزارو چارصد سال است
زمین دور خودش می گردد و بسیار خوشحال است

فقط این جمله در تایید میلاد نبی کافی ست
که شیطان از نزولش تا همیشه ناخوش احوال است

مثل گل می‌خندی

چشم تا وا می‌کنی چشم و چراغش می‌شوی
مثل گل می‌خندی و شب بوی باغش می‌شوی
شکل «عبدالله»ی و تسکین داغش می‌شوی
می‌رسی از راه و پایان فراقش می‌شوی

به پایان نبوت آخرین از راه می آید
برآغاز امامت اولین از راه می آید

به رحمت پا به روی خاک دارد آفتابی که
به شوکت آسمان را کرده زین از راه می آید

آمد آن خورشید

در زمانی که جهان از جهل , غرق ظلمت است
آمد آن خورشید, که نورش دلیل خلقت است

آمده حُسن ختام و سَروَر پیغمبران
آنکه توصیفِ جمالش کار این جمعیت است

دکمه بازگشت به بالا