شعر ولادت اهل بيت (ع)

شعر ولادت امام حسن (ع)

به چشمهای خیالی به روی پرچینی
نگاه کن که طلوعی دوباره می بینی
درست نیمه ماه خدا مبارک شد
شروع سلسله سائلان آیینی

شعر میلاد امام حسن مجتبی(ع)

باید بچشد گرمیِ طوفانِ نجف را
هرکس که ندارد تبِ سلطان نجف را

ما را نه فقط بر سرِ این سفره نشاندند
خورده است نبی هم کفی از نان نجف را

شعر حضرت قاسم ابن الحسن(ع)

با لبت رنگِ عقیقِ یمن از یادم رفت
قصّه یِ عشقِ اویسِ قرن از یادم رفت

میچکد از دو لبت باز عسل دامادم
سخن از تو به میان آمد, منْ از یادم رفت

شعر حضرت قاسم ابن الحسن(ع)

یک چشمه از عنایت چشم شما, عسل
خوشرنگ تر ز سرخی رنگ طلا, عسل
بسم الله است ذکر شروع عریضه ها…
اما شروع می شود این شعر با, عسل

شعر حضرت قاسم ابن الحسن(ع)

غزال مجتبی امشب نگاهی از غزل دارد
بهشت خانه ی مولا بهاری در بغل دارد

صراط مستقیم است او, قرار هر دل مست او
کریم ابن کریم است او کرامات از ازل دارد

شعر حضرت قاسم ابن الحسن(ع)

آیینه ی روی مجتبایی قاسم
مستغرق ذات کبریایی قاسم

مثل علی اکبری برای ارباب
چشم تو کند گره گشایی قاسم

شعر حضرت قاسم ابن الحسن(ع)

تا تو هستی پناه را داریم
دل شب نور ماه را داریم

جلوه کردی خداپرست شدیم
با تو ما قبله گاه را داریم

حبل المتین

مستی ما از باده و از جام رد شد
آوازه ی مستی ما از بام رد شد

آمد خبر دلبند اربابم رسیده ست
کار دل از پیغام و پس پیغام رد شد

هم بازی عباس

بوی شراب ناب از پیمانه می آید

وقتی به آغوش عمو دردانه می آید

زهرا به استقبال زهرا می رود امشب

ام ابیها دست بابا می رود امشب

اسرار خدا

در میان خانه ی مولا کرم را آفرید
با سه بیت عمر او دیدم غزل ها آفرید
عمر گل را از گل رویش چه زیبا آفرید
تا لبان خشک او را دید دریا آفرید
شور چشمان مدینه چشمتان از او به دور
نور روی او کجا و دیده های خواب و کور

محو رخسارش

شب شبِ عشق, لحظه‌ی وصل است
شب باران درّ نایاب است
سائلان مدینه بی‌تابند
صاحب بزم شخص ارباب است

تمثال تو

گل های بهاری همه غبطه به تو دارند
در حسرت رویت همه گل های بهارند
آرامش رخساره ی تو رشک نسیم است
گل ها به جز از روی تو آرام ندارند

دکمه بازگشت به بالا