ماه را در شب هجران برسانید فقط
مژده ای در دل طوفان برسانید فقط
به کویری که ندیده است به خود برگ و بری
خبر از بارش باران برسانید فقط
شعر ولادت اهل بيت (ع)
کلامش نور , فعلش خیر , نامش دلنشین باشد
دلیل عالم ایجاد باید اینچنین باشد
یکی از معجزات حضرت موسی بن جعفر اوست
علی سوم و دست خدا در آستین باشد
حرم, ورودیِ بابُ الجواد یادت هست؟
گلایه و غم و دردِ زیاد , یادت هست؟
دعای اینکه “خودش هرچه داد…” یادت هست؟
صدای “پیرزنِ بیسواد” یادت هست؟
شکر خدا که باز طبیب آفریده اند
یک نام آشنای غریب آفریده اند
صدها هزار نوکر دربستْ محضرش
ما را تمام ابن شبیب آفریده اند
در این قبیله هر زمان نوزاد می آید
حیرت درون عالم ایجاد می آید
ضامن ترین صیاد بچه آهوان دشت
با جلوه ای از وحدت اضداد می آید
بی کلید و با توکل هر که در زد باز شد
قفل ها تا بر زبان نام تو آمد باز شد
من شنیدم راه دارد دل به دل با این حساب
دل هوائی شد وَ راه رفت و آمد باز شد
سائل, اگر کنار کریمی رصد شود
عالم اسیر ذکر “رضا جان مدد” شود
دست از نخ عبای شما بر ندارد او
حتی اگر که راه خدایی بلد شود
خوشم از رعایای شمس الشموسم
گرفتار عشق انیس النفوسم
کجا بی پناهم در این وادی عشق
پناهنده ی لطف سلطان طوسم
اگر میتراود زِ لبها علی
اگر نعره دارم سراپا علی
ندارد دلم قبله الا علی
که دیدم خدا را فقط با علی
اینکه هر صحنی به روی شانه اش یک ساعت است
یعنی اینکه این حرم در جای جایش فرصت است
دست خالی آمدن سخت است از پیش رئوف
حاجت خود را گرفتن از تو خیلی راحت است
قطره بودیم و هم مسیر شدیم
با ولای علی کثیر شدیم
دست ما نه… نگاه زهرا بود
پای این عشق اگر اسیر شدیم
دلمُرده ی مَحضیم به ما جان برسانید
مـا را به حَرمـخٰانه ی جانان برسانید
مائـیم و غم هجر و تمنّای وصـالـش
ایـن دلهُــره را زود به پـایـان برسانید