شب بود و شور بود و سلامِ فرشته ها
از عرش تا به فرش , قیامِ فرشته ها
بارانِ شوق بود و امامِ فرشته ها
شب بود و گرمِ سجده تمامِ فرشته ها
شب بود و شور بود و سلامِ فرشته ها
از عرش تا به فرش , قیامِ فرشته ها
بارانِ شوق بود و امامِ فرشته ها
شب بود و گرمِ سجده تمامِ فرشته ها
اگر شوری به سر دارم , وگر چشمان تر دارم
غزالی خسته ام اما به دل شوق سفر دارم
مرا از خود نرنجانی که من محتاج محتاجم
بریدم از همه, تنها به دستانت نظر دارم
هر خانه ای حالش به مادر بستگی دارد
در این حرم اما به خواهر بستگی دارد
وصل است آب ناب سقاخانه بر جنت
یعنی شفا اینجا به کوثر بستگی دارد
به دست لطف تو روزی کم فراوان است
که درحریم تو ((دارالکرم)) فراوان است
زبان گریه ی بی اختیار می گوید :
((و یسمعون کلامی)) که غم فراوان است
دست هایش پُر از تمنّا بود
چشم هایش , شبیهِ دریا بود
دست در دستِ مادرش میرفت
به همان جا که اوجِ معنا بود
مژده آمد بهار نزدیک است
روز دیداریار نزدیک است
اول روزگارخوش نزدیک
آخر انــتظار نزدیک است
ضامن آهو پناهم میدهی
باز هم آیا تو راهم میدهی
من گدایی از گدایان توأم
ریزه خوار سفره ی خوان توأم
گِرِه ای سخت زد و بُغچه ی خود را برداشت
دلش اینبار هوایِ حرمی دیگر داشت
روستاییی فقیریست ولی باوَر داشت
شوقِ دیدار غریبالغُرَبا بر سر داشت
امشب که خدا با تو نمایان شده آقا
انگار دلم تازه مسلمان شده آقا
از یاد بَرَد نامِ بهشتِ اَبَدی را
هرکس که دِلَش اهلِ خراسان شده آقا
در این حریم ذکرم , یارب و یا کریم است
دستم اگرچه خالیست, خرجیم با کریم است
کم میشود مگر از این سفره هر چه بردند؟
وقتی طرف حساب شاه و گدا, کریم است
امشب دوباره از می و باده بخوانید
اذن دخول از پای سجاده بخوانید
عزم زیارتکرده ام میل پریدن
من را کبوتر چاهی ساده بخوانید
از شب میلاد تو اینگونه حاصل می شود
ماه, روز اول ذی القعده کامل می شود
گوئیا شان نزولش می شود ایران ما
هرچه بر موسی بن جعفر سوره نازل می شود