جمعمان جمع که تا نقش خیالی بزنیم
کوچه باغی برویم و پر و بالی بزنیم
پای حافظ مِی ای از شعر زلالی بزنیم
جمعمان جمع بیایید که فالی بزنیم
جمعمان جمع که تا نقش خیالی بزنیم
کوچه باغی برویم و پر و بالی بزنیم
پای حافظ مِی ای از شعر زلالی بزنیم
جمعمان جمع بیایید که فالی بزنیم
شوری است میان سینه , دل بیتاب است
غوغاست در آسمان و شب مهتاب است
از عرش صدای هلهله می آید
عید است…شب ولادت ارباب است
آن جا کهصحبت از ادب اولیا کنند
اول حکایت از پسر مرتضی کنند
محفل فروز زهره جبینان فاطمی
کز مه مثل بر آن قمر دلربا کنند
ای همه ی کون ومکان مست تو
قوت وقدرت همه دردست تو
ای نفست آیه ی توحید ما
عزت وحکمت همه پابست تو
صد شکر که شام انتظار آخر شد
چشمان , همه از شوق حضورش تر شد
خوشحال ترین مرد جهانست علی
یک بار دگر فاطمه اش مادر شد
زهرا هدایتی
ما شیعه زاده ایم و هوادار حیدریم
تا آخرین نفَس همگی یار حیدریم
عمّاریاسر, اَصبغ و سلمان و مالکیم
حُجر وکمیل و میثم تمّار حیدریم
غوغا در سما ! عالم عوض شده
بالِ پریدنم که نه حالم عوض شده
بر دامان اُمِ بَنین عباس پا شده
خداهم انگار درخیالم عوض شده
حرف اول به نام حضرت عشق
حرف آخر تمام وحدت عشق
قطره ای اشک روی خاک چکید
جان گرفتیم از آب رحمت عشق
منم عاشقی که به عشقش دچارم
منم زائری که بهایی ندارم
منم بی قراری که دائم خمارم
منم سربه داری که عبد نگارم
روزمیلادتان چه روزی بود
در مدینه هوا بهاری بود
برق می زد نگاهتان ازعشق
وقت یک عکس یادگاری بود
روز الست, روز ازل, لحظه های عشق
روزی که آفریده شد عالم برای عشق
روزی که آفرینش گیتی تمام شد
آغاز شد به دست خدا ماجرای عشق