شعر مدح و مناجاتشعر ولادت امام حسن (ع)شعر ولادت اهل بيت (ع)

هستی ما هست از هستِ کریم

ما سوی شد سائل دست کریم
هستی ما هست از هستِ کریم

نیمه ی ماه خدا حس می کنم
بر سر خود گرمی دست کریم


برجمالش ماه هم سجده کُنَد
بسکه نورش هست برجَسته , کریم

گر درون کوچه ای شد ازدحام
رو به روی خانه بنشسته , کریم

سیل سائل ها اگر سویش روند
کی شود از بینوا خسته , کریم؟

بر درِ بیت الحسن دیدم که هست
حاتم طائی تهیدستِ کریم

فاش گویم بین اسماء خدا
ذکر من گردیده پیوسته : «کریم»

خاک پای آن کسی هستم که هست
خاک پا و واله و مستِ کریم

هفت پشت من تماماً بوده اند
سینه چاک و عبد دربستِ کریم

من که باشم که دم از حیدر زنم
بر علی گردیده دلبسته , کریم

گر دل ما هست مجنون حسین
این دل ما را گره بسته , کریم

آخرش آن یار می آید زراه
بعد از آن دارد دو گلدسته کریم

شاعر:مهدی علی قاسمی

 

نمایش بیشتر

اشعار مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای امنیت، از سرویس reCAPTCHA Google حریم خصوصی و شرایط استفاده استفاده کنید.

دکمه بازگشت به بالا