شعر ولادت اهل بيت (ع)

آیه های بهشت

 پریوشیکه غزل خوان مهربانی هاست

 سهساله دخترک خانواده ی زهراست

 

 شبولادت او روز مرگ نومیدی

 شروعلحظه ی تحویل سال خورشیدی

خنده ی زهرا

 

دلم برای تپیدن بهانه ای می خواست

برای پوچ نبودن نشانه ای می خواست

کبوتری شده بود, آشیانه ای می خواست

و دانه از کرم نازدانه ای می خواست

ساحل آرام

سلام ساحل آرام موج های نگاه

دوباره اشک به دامانتان گرفتهپناه

سلام کودک والا مقام ثارالله

بیار کودک دلهای خسته را در راه

میلاد عشق

 

پیاله پیاله غزل میزنم

شکر, جام باده, عسل میزنم

سخن از شباهت به زهرا شده

که از یک سه ساله مَثُل میزنم

بسم الله نور

 

اری برای گفتن این شعر لازمست

برهم زند قوعد خود را عرض مست

هرواژه آمدوسرجای خودش نشست

امشب برای گفتن از او ذکر لازمست

جمال فاطمی

ای ز سر تا پا همه زهرا صفات

بادبانی تو به کشتی نجات

تار تار گیسویت حبل المتین

می بری دل از امیرالمومنین

نجیبه ی پدر

مطاف کعبه فقط چادر سیاه تو بود

پر ملائکه عرش , فرش راه تو بود

کنار جلوه ی نوری تو دو صد خورشید

همیشه منتظر لحظه ی پگاه تو بود

خاتون

سلام ما به حضور مطهّرت خاتون

درود , دختر ارباب عشق و زیبائی

سلام روشنی چشمهای ثارالله

درود آبی بی انتهای دریائی

 

عجب شبی

عجبشبی ست که یک ماه منظر آوردند

برایهاشمیان باز مادر آور دند

زبسحسین دلش تنگ روی مادر بود

شبیهمادرش اینبار دختر آوردند

یوسف زهرا

 

ای آنکه خداوند یکتابه تو می نازد


تویوسف زهرایی مولا به تو می نازد


توجنت الاعلایی جان بخش مسیحایی


ازبس که تو زیبایی حورا به تو می نازد

سلام برمهدی

 

باران لحظه های پر از خشکـسالـیَم!

احساس آبیِ غزلِ احتمالـیَم!

در این اتاق یک_دو_سه متری م ,دلخوشم

با رنگ آسمانی ِ گلهای قالـیَم

ندیدیم تو را

 

از تو یک عمر شنیدیم و ندیدیم تو را
به وصالت نـرسیدیم و ندیدیم تو را

روزی مـا فـقـرا شـربـت وصل تو نبـود
زهر هجر تو چشیدیم و ندیدیم تو را

دکمه بازگشت به بالا