پریوشیکه غزل خوان مهربانی هاست
سهساله دخترک خانواده ی زهراست
شبولادت او روز مرگ نومیدی
شروعلحظه ی تحویل سال خورشیدی
پریوشیکه غزل خوان مهربانی هاست
سهساله دخترک خانواده ی زهراست
شبولادت او روز مرگ نومیدی
شروعلحظه ی تحویل سال خورشیدی
دلم برای تپیدن بهانه ای می خواست
برای پوچ نبودن نشانه ای می خواست
کبوتری شده بود, آشیانه ای می خواست
و دانه از کرم نازدانه ای می خواست
سلام ساحل آرام موج های نگاه
دوباره اشک به دامانتان گرفتهپناه
سلام کودک والا مقام ثارالله
بیار کودک دلهای خسته را در راه
پیاله پیاله غزل میزنم
شکر, جام باده, عسل میزنم
سخن از شباهت به زهرا شده
که از یک سه ساله مَثُل میزنم
اری برای گفتن این شعر لازمست
برهم زند قوعد خود را عرض مست
هرواژه آمدوسرجای خودش نشست
امشب برای گفتن از او ذکر لازمست
ای ز سر تا پا همه زهرا صفات
بادبانی تو به کشتی نجات
تار تار گیسویت حبل المتین
می بری دل از امیرالمومنین
مطاف کعبه فقط چادر سیاه تو بود
پر ملائکه عرش , فرش راه تو بود
کنار جلوه ی نوری تو دو صد خورشید
همیشه منتظر لحظه ی پگاه تو بود
سلام ما به حضور مطهّرت خاتون
درود , دختر ارباب عشق و زیبائی
سلام روشنی چشمهای ثارالله
درود آبی بی انتهای دریائی
عجبشبی ست که یک ماه منظر آوردند
برایهاشمیان باز مادر آور دند
زبسحسین دلش تنگ روی مادر بود
شبیهمادرش اینبار دختر آوردند
ای آنکه خداوند یکتابه تو می نازد
تویوسف زهرایی مولا به تو می نازد
توجنت الاعلایی جان بخش مسیحایی
ازبس که تو زیبایی حورا به تو می نازد
باران لحظه های پر از خشکـسالـیَم!
احساس آبیِ غزلِ احتمالـیَم!
در این اتاق یک_دو_سه متری م ,دلخوشم
با رنگ آسمانی ِ گلهای قالـیَم
از تو یک عمر شنیدیم و ندیدیم تو را
به وصالت نـرسیدیم و ندیدیم تو را
روزی مـا فـقـرا شـربـت وصل تو نبـود
زهر هجر تو چشیدیم و ندیدیم تو را