شعر ولادت اهل بيت (ع)

در طریق عشق بازی

در طریق عشق بازی امن و آسایش خطاست

با بلای عشق عاشق سینه چاک و مبتلاست

مست مستم من الا یا ایها الساقی بیا

یک دو جرعه باز می نوشم می باقی بیا

به کسی کار ندارم

به کسی کارندارم که بهشتم لیلی ست

بت بتخانه ورهبان کنشتم لیلی ست

خاک من خاکجنون است و سرشتم لیلی ست

هر چه درمکتب استاد نوشتم لیلی ست

جمعمان جمع

جمعمان جمع که تا نقش خیالی بزنیم

کوچه باغی برویم و پر و بالی بزنیم

پای حافظ مِی ای از شعر زلالی بزنیم

جمعمان جمع بیایید که فالی بزنیم

ارباب جهان

شوری است میان سینه , دل بیتاب است

غوغاست در آسمان و شب مهتاب است

از عرش صدای هلهله می آید

عید است…شب ولادت ارباب است 

ادب اولیا

آن جا کهصحبت از ادب اولیا کنند
اول حکایت از پسر مرتضی کنند
محفل فروز زهره جبینان فاطمی
کز مه مثل بر آن قمر دلربا کنند

جذبه ی اللهی

ای همه ی کون ومکان مست تو

قوت وقدرت همه دردست تو

ای نفست آیه ی توحید ما

عزت وحکمت همه پابست تو

پایان انتظار

صد شکر که شام انتظار آخر شد

چشمان , همه از شوق حضورش تر شد

خوشحال ترین مرد جهانست علی

یک بار دگر فاطمه اش مادر شد

زهرا هدایتی

 

مفتح الابواب

ما شیعه زاده ایم و هوادار حیدریم

تا آخرین نفَس همگی یار حیدریم

عمّاریاسر, اَصبغ و سلمان و مالکیم

حُجر وکمیل و میثم تمّار حیدریم

غوغا در سما !

غوغا در سما ! عالم عوض شده

بالِ پریدنم که نه حالم عوض شده

بر دامان اُمِ بَنین عباس پا شده

خداهم انگار درخیالم عوض شده

به نام حضرت عشق

حرف اول به نام حضرت عشق

حرف آخر تمام وحدت عشق

 قطره ای اشک روی خاک چکید

جان گرفتیم از آب رحمت عشق

منم عاشقی

منم عاشقی که به عشقش دچارم

منم زائری که بهایی ندارم

منم بی قراری که دائم خمارم

منم سربه داری که عبد نگارم

شیر ام البنین حلالت باد

آب شرمنده ی لبت عباس

تشنگی مُرد از خجالت تو

مردومردانگی برای ابد

رفت زیربلیط غیرت تو

دکمه بازگشت به بالا