شعر ولادت اهل بيت (ع)

کربلا می رویم! بسم الله

ماه عشق است ماه عشاق است

ماه دلهای مست و مشتاق است

درمیخانه‌ی کرم شد باز

الدخیلاین حریم ِ رزاق است

 

آیه ی سوم

باز از عرش غزل های مرا آوردند

شیشه ناب عسلهای مرا آوردند

 باز آغوش ودر آغوش دلم را بردند

طعم شیرین بغل های مرا آوردند

امیر سجاده

سلام عطر خوش دلپذیر سجاده

سلام دلبر سجده , امیر سجاده

سلام سفره پر نعمت دعا خوانی

سلام سفره مهمان پذیر سجاده

پسر آسمانیِّ ارباب

پنجم ماه ناب شعبان است

شور و شادی به سینه مهمان است

آسمان غرق نور ایمان است

فـُلک ومُلک و مَلک غزلخوان است

حقیقت سینجلی

فال دعای سینه ی ما شاد آمده

سجّاده وا کنید که سجّاد آمده

سجّاده وا کنید و سر سفره ی نیاز

پرهای مرغ درد دل خود کنید باز

شیرمرد حماسه ها

شیرمرد حماسه ها آمد

مهر و مهتاب کربلا آمد

درد داری بیا دوا آمد

یاور شاه باوفا آمد

قبله ی عشق

از درد نگوئید که درمان آمد

سردار سپاهیان قرآن آمد

بیهوده در خانه ی بیگانه نزن

با ما سخن از شمعیُّ و پروانه نزن

از جنس طلا

جنس نفسها چون طلا ناب است امشب

در عرش نام یار ما قاب است امشب

شکرانه ذکر مُهر و محراب است امشب

خیره بر این گهواره مهتاب است امشب

قصِّه ی سیب

ببین جنون تماشاییِّ دل ما را

تلاطم کرم موجهای دریا را

فلک به حال دلم غبطه می خورد امشب

وَ باز کرده لبم با ترنُّم یا رب

تندیس دلربائی

پای قلم دوباره رسیده سر قرار

ای آسمان به دفتر شعرم غزل ببار

تندیس دلربائی و ای منتهای عشق

لطفی کن و به خانه ی چشمم قدم گذار

جلوه ی ذات

برسانند اگر تربت دلداران را

در می آرند ز هر دلهره بیماران را

همه سرمایه ی یک اهل کرامت کرم است

احتیاجی به دِرَم نیست , کرم داران را

گر چه از عشق

گرچه از عشق فقط لطمه زدن را بلدیم

گرچه چندی است که بی روح تر از هر جسدیم

گرچه در خوب ترین حالت مان نیز بدیم

جزدر خانه ی ارباب دری را نزدیم

دکمه بازگشت به بالا