شعر ولادت اهل بيت (ع)

دلبر حسین

کنیزهای تو هستند هاجر و راحیل
غلام حلقه به گوش شماست میکاییل
به افتخار تو خواهد دمید اسرافیل
عروسک دم دستت هزار جبراییل

شبیه حضرت زهرا

شبیه گم‌شده پیدا شدی برای حسین
سه سال حضرت زهرا شدی برای حسین

چه دخترانه و معصوم دلبری کردی
عزیز کرده بابا شدی برای حسین

زهرای سه ساله

امشب دو چشمانم شبیه دو پیاله ست
اصلاٌ نوشتن از رقیّه یک حواله ست
شادی کن ای دل شادمانی کن عزیزم
امشب شبِ میلادِ زهرایِ سه ساله ست

یا رقیه

فروغِ‌ هفت‌ آسمان‌ رُقیّه
همایِ‌عرش‌آشیان‌ رُقیّه
مکان گرفتی کنار زهرا
به عرصه ی لامکان‌ رُقیّه

حوریه

عابس به روی پیکر مستش سری نداشت
فطرس برای بال گشودن پری نداشت
خالی تمام کیسهء عالم ز سیم و زر
یعنی صدف به سینهء خود گوهری نداشت
کوثر برای سینه زنانش نمی نوشت
گر حضرت حسین، چنین دختری نداشت

دردانه ارباب

امد از عرش که زیبا بکند دنیا را
با دمش زنده کند معجزه ی عیسی را
یا که معنا کند او واژه ی بی همتا را
سر و سامان دهد اشفتگی دل ها را

سیب سرخ

به روى پر جبرئیل آرمیده
همانکه دلم را به مستى کشیده
فرشته بیا در زمین بار دیگر
ببین کودکى هاى زهرا رسیده

مهدی فاطمه(عج)

نوری ز مشرق اَبَدیَّت بلند شد
طوفان بی امان حقیقت بلند شد

دنبال خاک بود خدا روز خلقتش
برخاست شخص حیدر و تربت بلند شد

یا صاحب الزمان(عج)

ای رفیق امروز خاک ما طلا شد یا نشد
بخت از خواب زمستانیش پا شد یا نشد
این دل وامانده ام حاجت روا شد یا نشد
نیمه ی شعبان قرارم کربلا شد یا نشد

صاحب‌الامر

سلام‌ ای وجود خدا را نشانی
سلام ای که‌ روزی‌رسان جهانی
بزرگی‌ که‌ طاووس‌ِ اهل‌ِ جَنانی
بیابان نشینی که عرش‌ آشیانی
تو مافوق توصیف‌و شرح و بیانی
که تو صاحب‌الامر و صاحب‌زمانی

کجایی آقا

دیده اشک است و جگر آتش و دل غم دارد
دار دنیا چه کم از داغ جهنم دارد؟

نسل ها در پی هم چشم به راهت مردند
نسل امروز هم آینده مبهم دارد

یا ولی الله

اگر خورشید علیَ الظاهر چراغِ روشنی دارد
میانِ سینه اش امّا غمِ ناگفتنی دارد

اگر هر موجِ دریا سر به پای صخره میکوبد
اگر باد از دلِ دنیا غباری را نمی روبد

دکمه بازگشت به بالا