شعر ولادت اهل بيت (ع)

یا ابالفضل(ع)

زنده کند نامِ تو دوباره علی را
باز نمایان نما تبارِ علی را

چشمِ بهشت است فرش ، پیش قدمهات
تا که کند توتیا غبارِ علی را

یا حسین(ع)

گفتم حسین و کاسه چشمم پر آب شد
شکر خدا که ناله من هم حساب شد

گفتم حسین عقده قلبم گشوده شد
الحق به نام نامی او فتح باب شد

حکایت عشق

تکه به تکه دلم حکایت عشق است
شعله به شعله پُر از حرارت عشق است

دست مزن بر دلم وگرنه بسوزی
در جگرم آتش محبت عشق است

عزیزم حسین

با دَوات و گوشه ی پَر می کشید
طرحِ خود، در عالمِ ذَر می کشید

آسمان ها و زمین را از اَلست
کاملاً از رویِ حیدر می کشید

یا ابالفضل العباس

رسیدی روزِ اول؛ روز آخر را نشان دادی
برای علتِ خَلقت؛ برادر را نشان دادی

ادب تا خلق شد؛ افتاد روی دستِ استادش
برای بوسه خاکِ پای مادر را نشان دادی

شيدايي

خواهم امشب باز شيدايي كنم
از در رحمت تمنايي كنم
تا شوم دور از تمام هر چه زشت
سير، در گلزار زيبايي كنم

حب علی

ذکر زمین و زمن و ابر و باد
در شب و روز و سحر و بامداد
جان بر تو نیک بباید بداد
مثل تو امّی نتواند بزاد

علی ولی الله

بر ممات گرگ خویان شیر بیرون آمده
از نیامِ ذات حق شمشیر بیرون آمده

کعبه را خانه تکانی کرد دست کردگار
مژده بادا آیه تطهیر بیرون آمده

جانم علی

هوهوی تو تا دشت را لبریز می کرد !
شمشیر تو اِعلان رستاخیز می کرد !

تو ! آن سلحشوری که هر دَم تیغ خود را
با گردنِ گردن فرازان تیز می کرد !

یا علی مولا

سلامُ الله علیٰ مَن عندهُ اســــرار یزدانش
تعالیَ الله از این منزلت،زین رتبه و شانش

سلام الله علیٰ مَن عنِدهُ علمُ الکتاب،آری
شهادت می دهد بر علم او آیات قرآنش

سائل این درم

به لطف خدا سائل این درم
هوای نجف آمده در سرم
تو ای ساقی با محبت بیا
بده قطره ای از مِیِ کوثرم

عشق علی

کمانِ ابرویِ دلبر، شکار می خواهد
ذبیح می طلبد؛ جان نثار می خواهد

مجال عرضه ی بی دست و پایی ما نیست
شراب عشق علی کُهنه کار می خواهد

دکمه بازگشت به بالا