شعر ولادت اهل بيت (ع)

یا هادی‌الاُمَم

ای «سُرّ مَن رَأیٰ»ی نگاه فقیرها
ای رویش امید به جان کویرها

ای خالق قصیده‌ی مدح ذواتِ نور
ای جامعه‌سُرای تبارِ کبیرها

یا هادی‌الاُمَم

ای «سُرّ مَن رَأیٰ»ی غم ما فقیرها
ای رویش امید, میان کویرها

ای خالق زیارت کلّ ذواتِ نور
ای جامعه سُرای تبارِ کبیرها

زیباترین سلاله

ای عاشقان دوباره زمان صفا رسید
نوری دگر زمنبع نور خدا رسید
رخشنده گوهر صدف آسمان عشق
زیباترین سلاله ی خیرالوری رسید

نور چشم

تمام زاویه ها را کشیده ای قائم
آهای سرو قدِ سرترین٬سرت سالم

غزال “اُم ولد” نور چشم های جواد
پدر بزرگ شب قدر حضرت قائم

هستی ام

ای آنکه هستی ام شده ای از قدیم ها

ای عاشقِ تو حضرتِ عبدالعظیم ها

با گَرد و خاکِ صحنِ تو ادغام شد گِلَم

ویران شده چُنان حرمَت بارها دلم

شعر ولادت امام هادی

شروعِ عشق، به نامِ خدا، به نامِ شما
من آفریده شُدم تا شَوم غلامِ شما
هزار شکر نبوده هنوز روی سرم
به غیرِ سایه ی لطفِ عَلَی الدَّوامِ شما

یا هادی آل محمد

تا کتاب آفرینش باز شد
عاشقی بال و پر پرواز شد
تا که قدری اب و خاک آدم شود
بادم هو یا علی اعجاز شد

نوبت عشق است

نوبت عشق است و کاروبار حرام است
هرچه بجز گفتن از نگار حرام است
جبر تو گر هست اختیار حرام است
محضر خورشید سایه سار حرام است

سلطان علی موسی الرضا(ع)

آی دنیا آی دنیا لحظه ای بشنو مرا
که فقط یک حرف دارم ،حرف بی چون و چرا
کوری چشم حسودان تا خدا باشد خدا
نیست مولا جز علی و نیست سلطان جز رضا

همین‌جاست جنتم

احساس می کنم که همین‌جاست جنتم
هر وقت در حریم تو گرم زیارتم

هرگز به جز تو از تو نمی خواهم ای رئوف
این است آرزوی من این است حاجتم

با یادِ تو

باز با یادِ تو از غم شدم آزاد… سلام
میزنم عشق تو را یکسره فریاد؛ سلام

شد علی(ع) نام تو و ضامن آهو لقَبت
صد و ده بار به تو؛ حضرتِ صیاد؛ سلام

جانم رضا(ع)

انگار هیچ‌گاه عبادت نکرده است
از خود به خود هرآنکه شکایت نکرده است

بی معرفت کسی‌ست که پیش تو شک کند
او را هنوز شاه ،شفاعت نکرده است

دکمه بازگشت به بالا