شعر ولادت اهل بيت (ع)

یا حسن مجتبی(ع)

کبوتریم و پی دانه ی امام حسن
رسیده ایم در خانه ی امام حسن

تمام مردم این شهر، شهرت ما را
شناختند به دیوانه ی امام حسن

یارب

گناه‌کارترین بنده‌ی توام یارب
به‌جان فاطمه شرمنده‌ی توام یارب

ببین به‌پا شده بت‌خانه در دلم، اما
هنوز معتقدم بنده‌ی توام یارب

السلام ای ماه من

جمله ای از نور، روی طاقِ عرش افتاده است
میزبان هم، بهر مهمانان خود آماده است

جان ما آماده ی یک مستی جانانه شد
روزه داران! لحظه ی دیدار صاحبخانه شد

حسن جانم

گرچه در دنیا فراوان می‌شود پیدا کریم
نیست مانند “حسن” اما دراین دنیا کریم

آن‌قدر پیش خدا رفته‌ست بالا رتبه‌اش
تا به عشق او لقب داده‌ست قرآن را “کریم”

جانم حسن(ع)

مژده که باد صبا با گل لبخند آمد
در بهار رمضان عطر خوشایند آمد

مظهر جود و کرم وجه خداوند آمد
نفَس ماه زدیدار رخش بند آمد

یا ایها الکریم

گفتم علی و نقش لبم شد اباحسن
آئینه ای برابرِ شیرِ خدا حسن

زیباترین ستاره ی شب های فاطمه است
زیباترین ترانه ی زهراست یا حسن

یا قاسم ابن الحسن(ع)

آنجا که بسم الله الرحمن الرحیم ست
آنجا که زلف شعر در دست نسیم ست

شعری که زلفش دائما در پیچ و تابست
بی شک، یقینا مدح پور بو تراب ست

یا قاسم ابن الحسن(ع)

کبوتریم و پی دانه‌ی امام‌حسن
رسیده‌ایم درِ خانه‌ی امام‌حسن

تمام مردم این شهر، شهرت ما را
شناختند به دیوانه‌ی امام‌حسن

ابن الحسن(ع)

باید که صد دفتر به نام او غزل کرد
آنکس که طعم مرگ را همچون عسل کرد

وقتی نقاب خویش را از چهره برداشت
کرببلا را روشن از نور زحل کرد

سیرۀ عشق

شد عیان صورتی ز سیرۀ عشق
محو رویش شدند و خیرۀ عشق
جلوه گر شد نماد آل الله
ماه خوش چهرۀ منیرۀ عشق

آسمان عشق

بوی بهار می وزد از آسمان عشق
دنیا مزین است به رنگین کمان عشق

دربین باغ عشق گلی وا شده کزآن
بوی بهار پر شده در اسمان عشق

سائلِ احسان

دست بر سینه همه مهمان قاسم می شویم
دیده گریان، سائلِ احسان قاسم می شویم

سفره دارِ امشبِ ما شد کریم ابن کریم
ریزه خوارِ لطفِ بی پایانِ قاسم می شویم

دکمه بازگشت به بالا