زندگی با عاشقی باشد صفایش بیشتر
هر که عاشق شد خدا دارد هوایش بیشتر
دل که بی دلدار شد دیگر ندارد آبرو
شهر ِ بی عاشق شود درد و بلایش بیشتر
شعر ولادت اهل بيت (ع)
مردی که بود ارض و سما زیر پرچمش،
از کودکی ملائکه بودند همدمش،
هر شب می آمدند به پابوس مقدمش،
تنها همیشه چاه خبر داشت از غمش!
عمریست گفتهایم به عشق تو یا علی:
«یا مَظهرَ العَجائِبُ یا مرتضی علی»…
من کیستم که بر سر خوانت بخوانیام؟
شاهان عالماند به خوانت گدا، علی…
به احترام علی صبح، آفتاب شکفت
شب از نگاه علی بود ماهتاب شکفت
برای دیدن او غنچه ی گل سر راه
خلاف رشد طبیعیش با شتاب شکفت
السلام علیک یا مولا
السلام علیک یا حیدر
روی لبهای ما خدا را شکر
نقش بسته ست کُّلنا قنبر
اینکه اینگونه پَرَش ریخته جبرائیل است
اینکه این گونه نَفَس میزند عزرائیل است
ملکالموت تماشاگرِ جولانِ که است ؟
آسمان مات و زمین دست به دامانِ که است ؟
عشاق جز به عشق علی سر نمی دهند
دل به کسی که نیست مطهر نمی دهند
دلداده های شاه نجف هم به عالمی
یک ذره از محبت حیدر نمی دهند
روی تو دل می برد ای ماه از مهتاب هم
نامت آقا می برد هوش از سر القاب هم
با نگاهت خاک از این رو به آن رو می شود
دشتی از گل می شود در پای تو مرداب هم
هُرم نجف حرارتمان را زیاد کرد
گرمایِ عشق، طاقتمان را زیاد کرد
مانند بوذر از کرمش زر گرفته ایم
مِهر علیست ثروتمان را زیاد کرد
نه ز حالا ز خود عالم ذر
نظر انداخته اند اهل نظر
بین خوبان دو عالم یکسر
همه گفتند به دوران دیگر
امشب دلیل مستی ام از هر جهت تویی
دنیا تویی برای من و آخرت تویی
شایسته مرد هیمنه سلطنت تویی
نور خدا به هیبت انسان فقط تویی
در جلوه ات خدا شده تکرار ، یاعلى
در ازل تا کتابِ حق وا شد
رازهای نَهُفته اِفشا شد
در ازل پیشتر زِ لوح و قلم
حکمِ روز الست انشا شد