شعر ولادت اهل بيت (ع)

پسر حضرت خورشید

حضرت آینه در خانه پیمبر دارد
خوش به حال پدری که علی اکبر دارد

دست این طایفه از عرش فراتر رفته
پسر ارشد این خانه به حیدر رفته

ماه حسین

چهره ات را حضرت حق ماه کامل ریخته
ساقی امشب باده ای از عنبر و هل ریخته

رخ که محشر قد قیامت گوئیا معمار هم
هرچه را که داشته در این شمائل ریخته

نور چشم

چگونه وصف کنم یک جهان شجاعت را
چگونه نقش زنم چشمه ی عبادت را
چگونه ثبت کنم لحظه های طاعت را
چگونه رسم کنم راه رسم غیرت را

هوای کربلا

شکسته بالم و تنها ، امیدی بر شما دارم
شبیه فطرسی اما ، به دل حال دعا دارم
اگر چه خسته و زارم ، ولی با شوق دلدارم
سبکبارم سبکبالم ، که حاجات روا دارم

قبله گاه من

منم آشنای تو یا حسین ، منم و ولای تو یا حسین
دلِ بی قرار و شکسته ام ، شده مبتلای تو یا حسین
شده قبله گاه نگاه من ، حرم و سرای تو یا حسین
به دلم هر آن چه که می رسد ، رسد از خدای تو یا حسین
به خدا که قبله ی جان من شده کربلای تو یا حسین

ما با حسینیم

ما زیر دین خامس آل عبائیم
شکر خدا دیوانه کرببلاییم
زیر علامت داد زهرا نان ما را
در بهترین نقطه ازین عالم گداییم

حسین جان

عاشق شدیم و خون جگری خواستیم ما
در جاده تو دربدری خواستیم ما
بى دردسر ، وصال گوارا نمیشود
در راه وصل ، دردسرى خواستیم ما

آغاز بهار

ِش ماهه آمد زودتر از لحظه ی موعود
هرآنچه ‌باید داشت را شش ماهه شامِل بود
خورشـــیدِ سوّم آمد و با چشمِ‌ خود دیدند
شــعبان ‌از آن آغاز هم یک مـاهِ کامِـل بود

سوم شعبان

سوّمین‌ روزِ ماهِ‌شعبان است
عرش تا‌ فرش‌ نورباران‌ است
روز درماندگی شیطان است
حرف‌ از آمرزشِ گناهان‌است

عشق مقدس

از ازل بر همه این نکته مشخص باشد
عشق از یمن وجود تو مقدس باشد
با تو جمع عدد عشق مخمس باشد
تو همه عشقی و عشق تو مرا بس باشد

آیات غمزه

شاعر به حیرت است تو را دید یا شنید
گفت از الست و قافیه قالو بلی شنید
صبح از مدینه خواند و شب از کربلا شنید
از یار آشنا سخن آشنا شنید

حسینی نصب

مرا در هوای نجف آفرید
مرا حق برای نجف آفرید
خدا خواست عاشق شوم پس مرا
به یا مرتضای نجف آفرید

دکمه بازگشت به بالا