شعر ولادت اهل بيت (ع)

یا زینب

ای قبله گاه حور و ملک گاهواره ات
می‌جنبد آسمان و زمین با اشاره ات

ای درّ آبدار یدالله، تا ابد
برپاست در دیار نجف یادواره ات

ذات حق

سر در عرش ریسه بندان شد
نوری از ذات حق نمایان شد
لب آل رسول خندان شد

وقت شادی اهل ایمان شد

جلوه سرمد

اسدالله دیگر است این زن
به خداوند حیدر است این زن
رجز مرد خیبر است این زن
ذات الله اکبر است این زن

عصمت الله

می‌نویسم که والضُحیٰ زینب
عصمت اللهِ کبریا زینب
جمعِ اَسماء و اِسمها زینب
ربنا بعدِ ربنا زینب

عشقِ خدا

خورشیدِ عرش و أرض و‌ سما آفریده شد
عشقِ خدا و شیرِخدا آفریده شد

اسطورهٔ نجابت و دردانهٔ وقار
محبوبهٔ تمام-نما آفریده شد

تکبیره الاحرام

از آن روزی که این زیبنده زینب نام می گیرد
فقط از چشم هایِ یک نفر الهام می گیرد

محمّد نه علی نه فاطمه نه مجتبی هم نه
فقط پروانه در آغوشِ گُل آرام می گیرد

سَنَ قربان زینب

بنویسید خداوند و پس از آن زینب
بنویسید علی در دلِ میدان : زینب
بنویسید که زهراست در ایمان زینب
بنویسید حسن بعد حسن جان زینب

بهار

لطفِ پروردگار را خواهم
یک نسیم از بهار را خواهم
خلوتی در کنار را خواهم
دوری از روزگار را خواهم

نگارا

تا نگارا عَلَم زدی آقا
بابِ جود و کرم زدی آقا
دل خوشی را برای عُشاقت
گُل زهرا رَقم زدی آقا

نور افشانی

ای که در مَحبس گیسوی تو شب زندانی ست
کار خورشید , به فرمان تو نور افشانی ست

سامرا نه ! که جهان سیطره ی قدرت توست
ای که در عرش تو را مرتبه ی سلطانی ست

ای صدای تو آشنای همه
ای نگاهت گره گشای همه
مهر تابنده , رهنمای همه
خیر بی انتها برای همه

دلبرم

دلبری تکسوار می‌بینم
در زمستان؛ بهار می‌بینم
زلف یار است؛ این که رویا نیست ؟!
یا که نه؛ باز, تار می‌بینم !

دکمه بازگشت به بالا