سال ها دل طلب جام می از ما می کرد
طلب می ز فلان ساقی رسوا می کرد
روز و شب گریه برای رخ لیلا می کرد
آنچه خود داشت ز بیگانه تمنا می کرد
سال ها دل طلب جام می از ما می کرد
طلب می ز فلان ساقی رسوا می کرد
روز و شب گریه برای رخ لیلا می کرد
آنچه خود داشت ز بیگانه تمنا می کرد
شام مارا سحر رسید امشب
آسمان را قمر رسید امشب
می به ما بیشتر رسید امشب
که علی را ثمر رسید امشب
به نام نامی شاه جهان ابوفاضل
به نام ماه زمین و زمان ابوفاضل
به نام اسوه نام اوران ابوفاضل
به غیرت و شرف عشقمان ابوفاضل
بگو یکسیت فقط پهلوان ابوفاضل
تا نَفَس هست تا سلامی هست
بالِ پرواز هست بامی هست
مَحرم است آن کسی که عاشق شد
تا که لیلا بُوَد پیامی هست
ذکر خیر تو شد و فطرست اینجا آمد
نوکری گفت حسین , حال دلم جا آمد
باز هم بوی خوش تربت اعلی آمد
رفت در دست تو این دست که بالا آمد
دلی به سینه طپیدو دوباره شیداشد
به عشق عشق گره های کورمان واشد
دوباره چشم پراز شوروشوق دریا شد
ببین دوباره زمین سفره دار بالا شد
حضور کیست که میخانه ها زیاد شدند
حسین آمدو دیوانه ها زیاد شدند
چه نسیمى ست که امشب همه جا آکندست
چه هوایى ست که از شوق پر از لبخند است
وه که خورشید على در همه جا تابندست
بنویسید زمین از قدمش در بند است
فطرس بیاورید کرامت شروع شد
باران گرفت, لطف و عنایت شروع شد
دنبال نوکرند برایش پیمبران
أین الحسینیون ولایت شروع شد
در فضایی ملکوتی تر و روحانی تر
دفتر شعر من امشب شده نورانی تر
دلم به دریا زدم این مرتبه ؛ طوفانی تر
آسمانی ترم این دفعه و بارانی تر
آیه آیه همه جا عطر جنان میآید
وقتی از حُسن تو صحبت به میان میآید
جبرئیلی که به آیات خدا مانوس است
بشنود مدح تو را با هیجان میآید
جلوه ای از رخ معشوق به ما تابیده
نوری از جنس خدا در همه جا تابیده
مکه روشن شده, خورشید حرا تابیده
ای خدیجه پدر فاطمه آمد, صلوات
دست پر آمده امروز محمد صلوات
اهل شر با نظرت اهل نظر خواهد شد
سنگ با مهر شما شمس و قمر خواهد شد
جد عالم! شده آدم نوهء تو چونکه
پدر خاک برای تو پسر خواهد شد