از تو به یک اشاره و از ما سری بلند
از تو به یک اشاره و از ما سری بلند
در سایه سار دلبریت دلبری بلند
دستی بزن به مس که طلا میکند درست
در بین حرفه کاری تو زرگری بلند
یوسف تویی ؛ کریم تویی ؛ مجتبی تویی
تا انتهای شهر صف مشتری بلند
ما از جمل ؛ شجاعت تو درک کرده ایم
این که دلیل نیست صف لشگری بلند
اصلا بهانه بود تو را جلوه گر کند
با یا حسن ؛ علی بُکند هر دری بلند
در کشتی نجات حسین ابن مرتضی
سکان به دست زینب و تو لنگری بلند
محشر دو چشم توست ؛ قیامت به پا نکن
عین الیسار تا به یمین محشری بلند
در کربلا قیامت تو یک قیامت است
کوتاه قامتی که کند پیکری بلند
با نعره های قاسم تو میخورد زمین
دشمن به گوش تا شنود حیدری بلند
این هم برای عرض ارادت به ساحتت
لطفت مدام و قدمت این نوکری بلند
ما پیرو سیادت سادات حیدریم
عمرش زیاد ؛ سایهء سرٌ رهبری بلند
ای وای از آن غمی که تو را پیر کرده است
وقتی عصا شدی که شود مادری بلند
مهدی نسترن