شعر شهادت حضرت ام البنين (س)
ام البنین
ام البنین دیگر پسر داری؟! … نداری!
دور و بر خود شیر نر داری؟! …نداری!
یک آسمان ماه و ستاره داشتی، حال
در آسمان خود قمر داری؟!.. نداری!
شبهای مهتابی که راهی بقیعی
غیر از دل خون، چشم تر داری؟! …نداری!
مثل حسین بن علی، بال و پرت ریخت
عباس رفته؛ بال و پر داری؟! … نداری!
بین مسیر علقمه تا کف العباس
افتاد دستانش، خبر داری؟! … نداری!
« آیا عمود آهنین روی سرش خورد؟!»
جز این سوالی توی سر داری؟! … نداری!
تا چشم شمر افتاد بر چشمان او گفت
ای حرمله تیر سه پر داری؟! … نداری؟!
سر را به نیزه می زد و با خنده می گفت
زینب ببین، دیگر تو سرداری نداری!
امیر عظیمی