وقت اداء حلقی بعضی حروف ها
تصویر می شوند برایم لهوف ها
مقتل نوشت جای “اذا شمس کوّرت”
با چکمه آمدند به گودی کسوف ها
باید مرتبت کنم ای شاه بی سپاه
انگشترت کجاست غریب رئوف ها؟!
پیراهنت…تنت…دهنت…ریخته بهم
والشّمر جالِس…و بعدش سیوف ها
نیزه مجال حرف زدن را به تو نداد
واویلتا لِشدَّت قتل الطفوف ها
گودال را به ولوله انداخت خواهرت
وقت اداء حلقی بعضی حروفها
سید نیما نجاری