شعر عصر عاشورا و شام غريبان
ای کاش که میشد کفنی داشته باشی
ای کاش کهمیشد کفنی داشته باشی
یا جایکفن پیروهنی داشته باشی
ای کاشدمی که به حرم فاطمه آمد
میشد سرو جان و بدنی داشته باشی
در طشتطلا بودی و, ای کاش نمیشد
با چوب,تو خونین دهنی داشته باشی
ای کاشنمیشد که به زیر سُمِ اسبان
ای یوسفِزهرا بدنی داشته باشی
ای وایاگر بینِ همین شعله و آتش
باغی زِگُل و یاسمنی داشته باشی
ای کاش کهبا نیزه و شمشیر نمیشد
در کرببلاپارهتنی داشته باشی
لعنت بهکسی که نَتوانست ببیند
در دست,عقیق یمنی داشته باشی
رضا باقریان