شعر مدح و مناجات اميرالمومنين (ع)
باقی گل قنبر
من ز باقی گل قنبرتان خلق شدم
به دعای سحر همسرتان خلق شدم
با دعایش شده ام مست شما در هیأت
و جگر سوخته ی دخترتان خلق شدم
گر چه یک بارِ اضافی شده ام,اما باز
شکرولله که کمی نوکرتان خلق شدم
من غلام سگ دربار شما میباشم
افتخاری ست که دور و برتان خلق شدم
مثل دروازه ی کفرم که به دستان شما…
از زمین کنده شوم,خیبرتان خلق شدم
شده مدیون کف پای شما صورت من
لطف کردید که خاک درتان خلق شدم
سیدی سایه ی بالای سرم خلق شدید
یک پر از بالش زیر سرتان خلق شدم
جواد دیندار
سلام
خیلی عالی بود
خدا خیر شاعرشو بده
بی زحمت ازش شعر زیاد بزارید زبان خوبی داره