زمین بدون تو گم میکند بهارش را
گرفته است جهان از تو اعتبارش را
به جز تو هیچ کسی موقع مناجاتش
نبرده است دل آفریدگارش را
خدا به خاطر تو خلق کرد دنیا را
سپس سپرد به دست تو اختیارش را
چه بنده ها که خدا آفریده است ولی
عیان نمود فقط با تو شاهکارشرا
هر آنکه نوکری نوکر تو را کرده ست
به قول مرشد ما، بسته است بارش را
تو را زدند و علیمانده است در این بِین
چگونه حفظ کند بغض ذوالفقارش را
علی که دید،ولیکاش بعداز این دیگر
میان شعله نبیند کسی نگارش را
خوش استچاه که هم صحبت علی شده است
خوش است وقف علیکرده روزگارش را
به فرض کل درختان قلم شوند،_قلم
چگونه وصف کند حُسن بی شمارش را
برای آدمیان جا نمانده ،وقتیکه
احاطه کرده هزاران ملک مزارش را
احسان نرگسی رضاپور