جانم به فدای تیغ چون رعد حسن(ع)
به به بنویسید فقط بعد حسن(ع)
پیچیده ترین خیال ما جَعدِ حسن(ع) «۱»
الکن تر از آنیم که گوییم ز دوست
وقتی که خود خدا ثناگستر اوست
این مرد تمام دین ودنیای من است
مثل پدرش دلاور و بت شکن است
نازم به علی(ع) که کنیه اش بوالحسن است
باید به نبرد شیر و اژدر باشی
وقتی پسر بزرگ حیدر باشی
از مرحمت و عنایت این آقا
یک عمر گرفته ام سرم را بالا
این طایفه را خدا نگیرد از ما
ما کوه تبرّا و تولّا هستیم
دلدادهء بچه های زهرا(س) هستیم
عالم علوی شدست, مولا حسنی(ع)
حق عاشق فاطمست, زهرا حسنی(ع)
زینب(س) حسنی حسینی و ما حسنی(ع)
آن کس که همیشه یاحسن گفته منم
کوریِ سَلَقْلَقیّه(ل) کلب حسنم(ع)
آنان که به عشق مجتبی دل دادند
بی شک همه اهل فاطمه(س) آبادند
اصحاب حسن(ع) روز قیامت شادند
ما آب به آسیاب حق میریزیم
پیروز بزرگ روز رستاخیزیم
با آمدنش لباس غم لک میشد
ملعونهء دهر خوار و کوچک میشد
ماه رمضان, ماه مبارک میشد
رزق دوجهان ز سفرهء قاسم اوست
«شهرُالرَّمضان» ضیافت دائم اوست
عماد بهرامی (سکوت)
۱_ جعد : به معنی موی درهم پیچیده