دستهبندی نشده
حسین من
چقدر ناله کنم در عزای تو چِقَدر
چقدر روضه و گریه برای تو چِقَدر
شفاست ذره ای از تربت و غبار ضریح
گرفته اند شفا با دوای تو چِقَدر
هوای ابری چشمِ مرا ببند به اشک
بگو نفس بکشم در هوای تو چِقَدر
چه عاشقان که گذشتند از جوانی خویش
خلاصه پیر شدند از دعای تو چِقَدر
همین اذان که سر از دامن افق برداشت
گذاشت بغض خودش را به پای تو چِقَدر
همین که باز ندیده ضریح تو ما را
گرفته است دل کربلای تو چِقَدر
تویی که بر روی نی رفته ای بی انگشتر
بگو به سر بزنم من به جای تو چِقَدر
رضا دین پرور