حُسن بی مثل حسن رهرو اسلامم کرد
حُسن بی مثل حسن رهرو اسلامم کرد
عشق او بود که در راه خدا رامم کرد
گرچه آهو نشدم, جلد سر بامم کرد
وسط دلهره ها بود که آرامم کر
من به دنبال کمال تو شدم آواره
نه به دنبال دو تا سکه ی آهن پاره
تا همیشه علم سروری تو بالاست
تا همیشه علم نوکری ما برپاست
عهد ما تا دم جان دادنمان پا برجاست
تاج شاهنشهی عبد, رضای مولاست
هر چه از لطف تو گفتم نشدم سیر کمی
شکر حق پای ولای تو شدم پیر کمی
به تن شهر دمیدی دم یا سبوحی
تو که در معرکه ها سخت تر از هر کوهی
تکیه گاه قدم آدم و شیث و نوحی
بفداکَ نفَسی, اهلْ و مالی, روحی
آمدی فاطمه با دیدن تو شاد شود
آمدی تا دل ویرانه ام آباد شود
بر علی روح و توان کیست بجز تو آقا؟
بر تن فاطمه, جان کیست بجز تو آقا؟
سرور خرد و کلان کیست بجز تو آقا؟
قلب ماه رمضان کیست بجز تو آقا؟
تو کریمی و گداها به شما محتاج اند
از دم گرم مسیحت به دعا محتاج اند
گرچه نعلین شما قیمت ارزان دارد
گرچه دشداشه ی تو وصله فراوان دارد
نان جو با لب و دندان تو پیمان دارد؛
لیک بیت الکرمت شهره به دوران دارد
شیعه را از خُتَن مُشک تو باید فهمید
از همان نان جوِ خشک تو باید فهمید
تا که عشاق به دریای صفایت وصل اند
شبهه ای نیست, یقینا به هدایت وصل اند
دست های فقرا کنج عبایت وصل اند
تو کریمی و کریمان به عطایت وصل اند
جلوه ات فوق فروغ است همیشه آقا
پشت درب تو شلوغ است همیشه اقا
شاعر:محمد کاظمی نیا