هر کس به زلفش می رود در می رود جانش
پس خون ما هم گردن زلف پریشانش
ما هم به رسم عاشقی گشتیم, سلمانش
وقتی نوازش کرد ما را دست احسانش
من را به پای ذبح پایش ذبح گردانید
جانم به قربان کسی که گشت قربانش
با ذکر “یا مولا رضا ” یک لقمه نان بر ما
هر کس بفرما زد دل ما شد بفرمانش
عشاق را با علم نه با عشق می سنجند
برهان این گفته نهفته در محبانش
پروانه بعد از سوختن عندالعمل شمع است
پروانه روزی می شود شمع شبستانش
از بام خانه با سلامی زائرش گشتم
راهی ندیدم از ته دل تا خراسانش
هر کس که آمد روبروی پنجره فولاد
خود جای خود حتی مسلمان گشت شیطانش
یادش به خیر آنجا میان صحن آزادی
چه خاطراتی داشتم با نان و ریحانش
قسمت نشد مشهد روی رو سوی معصومه(س)
در قم سریعتر می رسد دستت به دامانش
ما از خیابانش به سوی کربلا رفتیم
رحمت بر آنکه برد ما را از خیابانش
ده شب, محرم می رود تا کربلا ,آنوقت
در اربعین آید برای ما فراخوانش
از بیت بیت شعرهایم می شود معلوم
دارد نمک می بارد اینجا از نمکدانش
جعفر ابوالفتحی