سفره دار خانه ی زهرا حسن
سفره دار خانه ی زهرا حسن
اولین شیر نر مولا حسن
ذکر لبهایم همیشه یا حسن
می پرم تا آسمانها با حسن
سر در جنت نوشته این سخن
یا الهی یا کریم و یا حسن
خاک پایش سرمه ی چشمان ما
روضه های او شده رضوان ما
ما همه عبدیم , او سلطان ما
نذر زینب خواهرش این جان ما
جانشین مرتضی باشد حسن
خُلق و خوی مصطفی باشد حسن
مرغ روحم روی بام مجتبی
گشته از جان صید دام مجتبی
میدهد هر دم سلام مجتبی
میزند باده ز جام مجتبی
عاشق زلف سیاهش گشته ام
من مسلمان نگاهش گشته ام
جان فدای این همه احسان او
صد سلیمان ریزه خوار خان او
کل هستی در ید فرمان او
ایل و اجدادم همه قربان او
فخر دارد حضرت زهرا به او
رفته قاسم چهره اش تنها به او
انبیا را رهنمایی کرده است
عاشقان را کربلایی کرده است
از خدا هم دلربایی کرده است
از دلم عقده گشایی کرده است
صبح محشر کار ما با مجتباست
ذکر لبهایم فقط یا مجتباست
کور گردد تا که چشمان حسود
گفت احمد بر محبانش درود
آن زمانی که حسن آمد وجود
باب رحمت را خدا بر ما گشود
با ولایش عشق بازی میکنم
در دو عالم سرفرازی میکنم
از طفولییت رحیمش خوانده اند
بارها او را کریمش خوانده اند
صاحب علم و حلیمش خوانده اند
مهربان با هر یتیمش خوانده اند
در قیامت هم قیامت می کند
حب او ما را کفایت می کند
ابراهیم لآلی