شعر شهادت حضرت حر (ع)شعر محرم و صفر
سوارِ گمشده را از میان راه گرفتی
سوارِ گمشده را از میان راه گرفتی
چه ساده صید خودت را به یک نگاه گرفتی
من آمدم که تو را با سپاه و تیغ بگیرم
مرا به تیر نگاهی تو بی سپاه گرفتی
چگونه آب نگردم که دست یخزدهام را
دویدی و نرسیده به خیمهگاه گرفتی
چنان به سینه فشردی مرا که جز تو اگر بود
حسین فاطمه! میگفتم اشتباه گرفتی.
اگر تو کشتی نوحی, کسی غریق نماند
چنین که مثل منی را, تو در پناه گرفتی
نشاندهای به لبانت چنان تبسم گرمی
که از دل نگرانم مجال آه گرفتی
رسید خون سرم تا به دستمال سفیدت
تو شرم را هم از این صورت سیاه گرفتی
شاعر:قاسم صرافان