شعر شهادت حضرت رقيه (س)
شب وصال
من رزق گریه ی سحرم را گرفته ام
از این و آن، سر پدرم را گرفته ام
تکه به تکه نیزه تنش را خلاصه کرد
از دست چوب، مختصرم را گرفته امامشب خدا کند که نفهمد مرا زدند
از وقتی آمده کمرم را گرفته ام
از شرم گیسوان پریشان، شب وصال
با آستین پاره سرم را گرفته ام
زحمت نمی دهم به لب پاره پاره اش
با بوسه توشه ی سفرم را گرفته ام
ناصر دودانگه