شعر مدح ولادت امام باقر (ع)
خبر رسیده که امشب ز راه دور می آیی
میان حُلّه ی عرشی غرق نور می آیی
خبر رسیده همه محو روشنای تو هستند
شبیه آینه هایی چنان بلور می آیی
ابهت است که در چشم های تو شده نازل
چه با شکوه ولی خالی از غرور می آیی
پدر تو را ز خدایش میان سجده گرفته
سلام روی لبت غرق در سرور می آیی
رجب مرّجب اگر شد به یمن مقدم تان بود
شبیه نهر پر از باده ی طهور می آیی
نسب نسب همه عالی مقام ها متعالی
به دامن علوی ها حسین پور ! می آیی
مفاعلن فعلاتن محمد بن علی شد
مگر تو هم به میان دل بحور می آیی؟
*****
به اختیار خودت انتخاب را به تو دادند
تمام ادعیه ی مستجاب را به تو دادند
سخاوت و نفس و سادگی مادر آب و
شجاعت و جگر بوتراب را به تو دادند
طبیعی است در عالم مثل نداشته باشی
چرا که پرتو شش آفتاب را به تو دادند
پدر بزرگ کریم و کریمه مادر پاکت
کریمی و کرم بی حساب را به تو دادند
رسیدی از پس پرده مگر که فقه بگویی
به امر خالق یکتا کتاب را به تو دادند
برای اینکه بگردم همیشه در پی ات اقا
سوال را به من اما جواب را به تو دادند
میان این همه واژه به من “رعیت ساده”
و لفظ جالب “عالیجناب” را به تو دادند
دلیل حال خوش من فقط تویی تو چرا که
همیشه مرهم حال خراب را به تو دادند
به اتفاق پدر عمه های کرببلایی
در انتها علم انقلاب را به تو دادند
به این نتیجه رسیدم گریز روضه همین جاست
یکی دو مرتبه طفل رباب را به تو دادند
بگو که لحظه ی مرثیه خوانی همگانی
همیشه روضه ی قحطی آب را به تو دادند
علیرضا خاکساری