عشقت غبار از دل غمبار می کشد
عکس تورا به آینه یِ تار می کشد
ناله اگر بلند شود از سَر ِ جگر
حتماً طبیب را سویِ بیمار می کشد
با جذبه میکِشی و به یک غمزه میکُشی
زلفت فقط مرا به سر ِ دار می کشد
از معجزاتِ هاشمی ِ یوسفِ من است
هر روز مشتری سر ِ بازار می کشد
پلکِ خمار ِ چشم ِ ترت را به هم مزن
کی دور حوض میکده دیوار می کشد؟!
“کشتی شکست خورده یِ طوفان کربلا”
بعد از هزار سال عجب بار می کشد!!!
خوشبخت آنکسی ست که از دستهایِ خویش
تنها برای سینه زدن کار می کشد
بویِ گناه از همه ی شهر میرود
وقتی حسین پرده ی ستار می کشد
مژ گانِ چشم های تر ِ یا حسین ها
رسوایی مرا همه جا جار می کشد
دارد برای زائر کرب و بلا شدن
کار ِمن و تو باز به اصرار می کشد
محمد مبشری